عنوان خبر:"مرتضي نبوي" چگونه مامور ساواك را فريب داد؟
پنجشنبه 21 بهمن 1389 - 00:23:10


'حدود يك ماه مامور ساواك را سركار گذاشته و براي او داستان تخيلي ساخته بودم تا دوستانمان بتوانند به راحتي فرار كنند و دستگير نشوند؛ مامور را هر روز به خيابان استخر مي بردم تا بر اساس اين داستان تخيلي، فردي را كه با او قرار دارم ، نشانش بدهم ...'



'سيد مرتضي نبوي' مديرمسوول روزنامه رسالت، عضو مجمع تشخيص مصلحت نظام و عضو شوراي مركزي جامعه اسلامي مهندسين است. او وزير پست، تلگراف و تلفن در دوره مهدوي كني، دولت باهنر و دولت اول موسوي بود.

نبوي كه خود از روزنامه نگاران با سابقه است و با خبرنگاران ارتباط بسيار خوبي دارد در يكي از روزهاي سرد بهمن ماه پذيراي خبرنگار سياسي ايرنا بود و با آن لحن شيرين و گيرايش از سالهاي قبل از انقلاب سخن گفت، از سال هايي كه در زندان هاي شاه سپري كرد، از انقلاب و وقايع پس از آن...

'سال 50 از دانشكده فني دانشگاه تهران فارغ التحصيل شدم، دوران سربازي را هم در دانشكده فني گذراندم و فعاليت هاي سياسي ام را از دانشكده فني دانشگاه تهران آغاز كردم. بين سال هاي 48 تا 50 كه در دانشكده فني دانشگاه تهران تحصيل مي كردم اوج مبارزاتمان با رژيم طاغوت بود، در آن زمان تحركات دانشجويي بيش از هر زمان ديگري بود و مبارزات مسلحانه نيز آغاز شده بود.

بنيانگذار مبارزات چه از لحاظ مذهبي و چه غير مذهبي، دانشكده فني دانشگاه تهران بود و در آن زمان بنده جزو بچه هاي مسلمان اين دانشكده بودم كه فعاليت هاي مسلحانه انجام مي داديم.

در آن زمان در دانشكده انجمن اسلامي وجود نداشت و بچه هاي مسلمان در قالب صنفي فعاليت مي كردند، زيرا آن زمان شرايط خاصي بود و بچه ها در كتابخانه و اتاقي كه براي فعاليت هاي ورزشي بود مبارزات و تبليغات را انجام مي دادند.

در آن زمان، مبارزات مسلحانه از طريق سازمان مجاهدين خلق (منافقين) و سازمان فداييان خلق كه موسسان و بنيان گذارانش در دانشكده فني بودند، انجام مي گرفت.

به دليل آن كه در آن زمان اين سازمان به عنوان گروه مذهبي مطرح بود و حمايت هاي خانواده هاي مذهبي و قشر قابل توجه اي از روحانيت را به خود جلب كرده بود، بنده فعاليت هاي سمپاتي با اين گروه داشتم و به همين دليل هم به زندان افتادم.

وقتي دوران سربازي ام را گذراندم، در سال 52 هنگامي كه براي اين سازمان كمك جمع مي كرديم به همراه يكي از دوستان دستگير شديم و به دوسال زندان محكوم شدم.'

** هيچ گاه عضو رسمي مجاهدين خلق (منافقين) نشدم

- عضو مجاهدين بوديد؟!

'در دوران زندان به انحراف اين سازمان پي برديم و متوجه شديم همان طور كه آنان در اقداماتشان از روش هاي ماركسيستي استفاده مي كنند، اين روش بر عقايدشان تاثيرگذاشته و انشعاب هايي نيز ايجاد شده است و متوجه شديم كه با روحانيت نيز مساله دارند و به احكام اسلام از جمله مساله طهارت و نجاست مقيد نيستند.

بعد از آن كه از زندان بيرون آمدم، مجاهدين خلق به دنبالم بودند تا مرا جذب كرده و عضو رسمي كنند ولي من نپذيرفتم و هيچ گاه رسما عضوشان نبودم، در آن زمان هم كه دستگير شدم به عنوان سمپات فعاليت مي كردم.'

**زندان؛ شيريني ها و تلخي هايش

- از دوران زندان بيشتر بگوييد.

'دوران زندان براي من بسيار آموزنده بود، در آن جا به اهميت شعائر ديني بسيار پي بردم، اين كه نماز چقدر انسان را استوار مي كند، به دليل آن كه اجازه نمي دادند در زندان نماز جماعت بخوانيم با دوستان قرار مي گذاشتيم و همگي در حياط زندان همزمان نماز مي خوانيدم؛ اين اقدام ابهتي داشت و هم به ما روحيه مي داد و هم روحيه طاغوت را مي شكست.

در آن جا انسان طعم نيايش را به خوبي مي فهميد، قرآن در زندان براي ما الهام بخش مي شد و ما مي توانستيم آن شرايط سخت را تحمل كنيم.

'علي يارمحمد' كه يكي از دوستان ما و كارمند ارشاد بود، در مبارزات در كنار من حضور داشت و براي ما در زندان كلاس هاي قرآن برگزار مي كرد.'

- شما هم آپولو ...؟!

'دستگاه آپولو از شكنجه هاي سخت ساواك بود، ماموران ما را با چشم بسته به اتاق تاريك و مي بردند و با گيره آهني پا و دست ما را مي بستند و با آن دستگاه شوك الكترونيكي به ما وارد مي كردند و با كابل به دست و پاي ما مي زدند. اكثر ياران انقلاب شنكجه آپولو را ديده اند.'

**ماموران ساواك را سركار مي گذاشتيم

- در زندان با ساواكي ها چه مي كرديد؟

'اواخر ماه رمضان بود كه مرا دستگير كردند در همان ابتدا مرا به شكنجه گاهي كه در محل موزه عبرت كنوني قرار داشت بردند، دور موزه عبرت به صورت استوانه بود و اتاق هايي دورتا دور اين دايره قرار داشت و اتاق بازجو ها دورتادور اين دايره بود و در كنار هر در يك نفر با كابلي ايستاده بود و بچه ها را مي زد.

در زندان همواره استقامت مي كرديم و هر چه آنان ما را شكنجه مي دادند دوستانمان را لو نمي داديم تا اين كه يك روز من را با يكي ديگر از دوستان كه اعتراف كرده بود، رو به رو كردند ولي باز هم من چيزي نگفتم و از خود يك داستان تخيلي ساختم.

حدود يك ماه مامور ساواك را سركار گذاشته و براي او داستان تخيلي ساخته بودم تا دوستانمان بتوانند به راحتي فرار كنند و دستگير نشوند؛ مامور را هر روز به خيابان استخر مي بردم تا بر اساس اين داستان تخيلي، فردي را كه با او قرار دارم ، نشانش بدهم.'

- بعد از دوره زندان چه كرديد؟

'از زندان كه بيرون آمدم هم پرونده اي من كه او هم از دانشكده ما بود به سراغ من آمد كه مرا براي سازمان مجاهدين عضو گيري كند ولي من مخالفت كردم ولي او عضو گيري شد و هم اكنون يكي از سران منافقين است.

پس از زندان ازدواج كردم و مبارزات خود را ادامه دادم ولي به علت پرونده زندانم نمي توانستم هيچ جا بر سر كار بروم، با كلي زحمت توانستم در كارخانه اي كار پيدا كنم. يكسال آنجا بودم و يكسالي آن جا بودم ولي دوباره با عوض شدن رييس مجبور به ترك كارخانه شدم، تا اين كه توانستم در دفتر مهندسي فردي به نام مهندس قندهاري كه اقدامات مذهبي مي كرد كار پيدا كنم.

در آن زمان اعلاميه هاي امام به صورت تلفني خوانده مي شد، روي نوار كاست ضبط مي شد و رابط ما براي گرفتن اين نوارها كروبي بود.

يكي از اساتيد دانشكده فني به ما پولي داده بود كه به وسيله آن يك دستگاه تكثير خوبي خريديم و يكي از دوستان آن را كف اتاق پنهان كرده بود و ما هر روز اين كپي ها را بين مردم پخش مي كرديم.

هر هفته جلسه قرآني داشتيم كه دكتر سيد محمد باقر لواساني كه امروز نام خيابان شهيد لواساني به نام ايشان است و فوق العاده متبحر در تفسير قرآن بود و پدرش روحاني بود در اين جلسات حضور مي يافت. اعضاي اين جلسات عمدتا دانشگاهي بودند و آقاي لبافي نژاد كه بعدها او را ساواك كشت و جسدش را هم تحويل نداد و همچنين مهندس غلامعلي معتمدي كه در حزب جمهوري به همراه شهيد بهشتي دستگير شد از اعضاي دائم آن جلسه بودند.

از طريق لواساني با دكتر ولايتي كه با وي در يك ساختمان در ميرداماد مطب داشتند، ارتباط برقرار كرديم و سپس با آقاي عسگراولادي و ديگر دوستان آشنا شديم و مبارزات ادامه يافت.'

**روزي كه امام آمد

- روزي كه امام آمد كجا بوديد؟

'روزي كه امام آمد ما در مدرسه رفاه بوديم؛ در ابتدا قرار بود مدرسه رفاه محل استقبال از امام باشد ولي به دليل آن كه افراد نهضت آزادي در آن جا حضور داشتند امام به صلاحديد شهيد مطهري به مدرسه رفاه نيامدند ولي آن جا مركزيت داشت و بسياري از اقدامات از جمله تحويل دادن اسلحه ها از طريق مردم در آن جا صورت مي گرفت.'

**شهيد رجايي معلم دوران دبيرستانم بود

'در آن روزها مردم كه شهيد رجايي را آزاد كرده بودند با ايشان ارتباط خوبي داشتند، وي معلم سال رياضي من در سال دوازدهم در دبيرستاني در قزوين بود و در مدرسه رفاه مسئوليت داشتند.

علت رفتن بنده به دولت، آشنايي آقاي رجايي با بنده بود. در اوايل انقلاب بنده عضو سپاه بودم و با آقاي محسن رضايي كار مي كردم روزي رضايي به من گفت آقاي رجايي مايلند شما به وزارت پست و تلگراف برويد و به آقاي دكتر قندي كه در آن زمان وزير بودند كمك كنيد.

در آن جا معاون دكتر قندي شدم، تا اين كه در حادثه 7 تير ايشان به شهادت رسيدند و بعد از آن شهيد رجايي از ما خواستند كه به كمك افرادي ديگر اين وزارتخانه را اداره كنيم.

تا اين كه آقاي رجايي نخست وزير شدند و قضاياي بني صدر به وجود آمد و سپس ايشان رييس جمهور شدند و هنگامي كه باهنر نخست وزير شد،بنده يكي از كانديداي وزارت شدم.

از زمان باهنر در دولت آمدم ولي دولت آقاي باهنر زمان زيادي طول نكشيد كه با شهادت رجايي و باهنر در دوره آيت الله مهدوي كني نيز وزير بودم و سپس در دولت موسوي به كار در اين وزارتخانه ادامه دادم و بنده را موسوي انتخاب نكردبلكه من از گذشته در دولت بودم.'

**با موسوي در موضوعات اقتصادي اختلاف داشتم

- رابطه تان با موسوي چگونه بود؟

'به علت مخالفت هايم با موسوي در دوره دوم توسط وي به عنوان وزير معرفي نشدم. من با او در مسائل اقتصادي اختلاف داشتم، او به اقتصاد دولتي اعتقاد داشت و من مي گفتم اقتصاد بايد مانند سياست زير نظر مردم باشد.

در دوران وزارت به علت عوض شدن دولت و مجلس چندين بار از مجلس راي اعتماد گرفتم.'

**عده اي بعد از امام خميني(ره) از راه ايشان بازگشتند

- اما فتنه سال گذشته... چه شد كه برخي خط امامي ها تجديد نظر كردند؟

'عده اي در فتنه اخير به دنبال بومي سازي انقلاب هاي رنگي بودند، كساني كه زماني در خانواده انقلاب بودند، بعد از رحلت امام تجديد نظر اساسي كردند،آنان در زمان امام مي گفتند كه ما طرفدار انحصاري و دو آتشه ولايت فقيه هستيم ولي بعد از آن گفتند ما به دليل رودربايستي كه با امام داشتيم اين حرف را مي زديم وگرنه ما ولايت فقيه را قبول نداريم و از جمهوري اسلامي به جمهوري مطلق سكولار تنزل كردند.

اين ها در سال 78 از الگوي انقلاب رنگي استفاده كردند، اردوكشي خيابان كردند تا بتوانند تغييراتي را در نظام ايجاد كنند، در مجلس ششم نيز به دنبال رفراندوم قلابي مغاير با قانون اساسي بودند تا نوع نظام را تغيير دهند، در 18 تير تا 23 تير 78 تلاش كردند تا شانسان را دوباره امتحان كنند ولي وقتي دوباره شكست خوردند در تحليلهايشان گفتند كه ما بدنه اجتماعي نداشتيم.

تلاش كردند كه بدنه اجتماعي درست كنند،از طريق شبكه هاي مجازي ارتباط برقرار كردند. يكي از كارهايي كه انجام دادند، بومي سازي انقلاب هاي رنگين بود تا از آن طريق جلو بروند.

در اين مسير رنگ سبز را انتخاب كردند كه رنگ مقدسي بود و از شعارهاي الله اكبر و انقلاب استفاده كردند تا افراد مذهبي را هم با خود همراه كنند ولي موفق نشدند.

بعدها مشخص شد كه اين شعارها از طبقات مرفهي بلند مي شود كه روي خوش با اسلام نداشتند، سپس وقايع نماز روز قدس اتفاق افتاد كه اين ها تظاهر به روزه خواري كردند و بالاخره ماهيت آنان با صبر و حوصله نظام و رهبري مشخص شد. اوايل به دليل سوابق موسوي عده اي جلب آنان شدند ولي بعد ماهيت آنان روشن شد.

در اين سه دهه اي كه از انقلاب گذشته است يك طبقه اشرافي در ايران شكل گرفت كه به دليل حضور در حاكميت و دسترسي به رانت براي خود امكاناتي ساختند و سپس تبديل به شبكه و باند شدند و مي خواستند به هر طريقي در قدرت بمانند كه رهبر معظم انقلاب از آنان به عنوان باند اشرافيت كه بعد از انقلاب شكل گرفت نام بردند كه اعضاي كارگزاران نيز عضو آن بودند.

آنان به مانند گروه مافيا عمل مي كردند و وزرا را در بين خود جابه جا مي كردند طوري كه فردي كه زماني وزير يك وزاتخانه بود به وزارتخانه ديگر مي رفت و قدرت جابه جا مي شد.'

**مواضع هاشمي شفاف نبود

- مواضع هاشمي رفسنجاني در قبال فتنه سال گذشته چگونه بود؟

'موضع هاشمي رفسنجاني در قبال فتنه سال گذشته شفاف نبود؛ آخرين موضع گيري او در ديدار با انجمن اسلامي دانشجويان گيلان نيز مايوس كننده بود، چون او باز بر همان مواضع غير شفاف و مواضعي كه به نوعي جانبدارانه نسبت به جريان فتنه بود، باقي ماند.

در طول تاريخ مشاهده شده دليل سكوت و انحرافات خواص به چند دليل بوده است يكي مانند زبير به علت فرزندانش به انحراف كشيده مي شود و ديگري به دليل قدرت طلبي و ثروت جويي و برخي به علت جاه طلبي.'

** سران اصلاحات بايد به دنبال رهبران جديدي باشند

- خاتمي اخيرا براي حضور در حاكميت شرط گذاشته ارزيابي شما چيست؟

'خاتمي استراتژي اش موضع گيري مبهم است، در طول رياست جمهوري و بعد از آن همواره سياست اش شكست خورده بود و سياست او نه طرفداران را راضي مي كند و نه منتقدان را همراه مي سازد.

گرچه او مي خواهد بگويد كه در ساختار نظام حركت مي كند ولي حمايت هايي كه از جريان فتنه كرد شبيه حرف هاي نماز جمعه هاشمي بود و نشان مي دهد كه او تحليل درستي از شرايط ندارد. خاتمي ديگر صلاحيت رهبري اصلاحات را ندارد و جريان اصلاحات بايد به دنبال رهبران جديد باشند.'




این خبر از طرف پایگاه خبری گلستان نیوز
( http://www.golestannews.ir/news-1652.html )