عنوان خبر:زنگ فروپاشي امريكا خورده است؟
چهارشنبه 11 اسفند 1389 - 23:25:55


جريان مردمي و ضد دولتي بزرگ در ايالت ويسكانسين آمريكا كه از روز 14 فوريه آغاز شد، در طي كمتر از يك هفته، سراسر ايالات متحده را فراگرفت. جلوه اين اعتراضات مردم ويسكانسين را مي توان در تظاهرات پر شوري دانست كه هم از جنبه شمار و هم از لحاظ مدت، در تاريخ اين ايالت بي سابقه بوده است. اما اين جريان آنگونه كه هست، در رسانه هاي غالب جهاني (Mainstream Media) يا به كلي سانسور شده و يا با تحريف‌هاي گسترده، به سمت و سوي ديگري غير از واقعيت هدايت مي شود.



به گزارش رجانيوز، ظاهر ماجرا از اين قرار است كه "اسكات واكر" فرماندار ويسكانسين طرحي به كنگره ايالتي خود ارسال كرده و بنا دارد حقوقي را كه كارگران آمريكايي از 50 سال پيش از آن برخوردار بوده اند، لغو كند. آمريكايي ها مي گويند، هدف از اين طرح، برطرف كردن كسري بودجه ويسكانسين بوده و بر اساس آن، برنامه هايي چون كاهش حقوق، افزايش ساعات كاري، كاهش حقوق بيمه اي و... در دستور كار قرار دارد.

به‌عنوان نمونه، بر اساس اين طرح، کارگران دولت براي بهره‌مندي از بيمه خدمات درماني بايد دو برابر سهم کنوني بپردازند که سهم آنان در بيمه درماني به 12،6 درصد از حقوق آنان افزايش خواهد يافت و در مجموع، خالص دريافتي کارگران هشت درصد کاهش مي يابد. اما اين، تنها ظاهر ماجراست.

موشكافي طرح لغو حقوق كارگري نشان مي دهد كه ايالت ويسكانسين تنها نقش يك "جامعه آزمون" را ايفا مي كند و طراح اصلي، نه اسكات واكر بلكه دولت فدرال ايالات متحده آمريكاست. اسناد موجود نشان مي دهد ساير ايالات آمريكا نيز در انتظار اجراي اين طرح هستند. از ميان آنچه رسانه اي شده، مي توان ايالات آيداهو، تنيسي، اوهايو، اينديانا، كانزاس و آيووا را عنوان كرد. سياست رسانه هاي آمريكايي بر آن است كه طرح را به افراد و حتي احزاب پيوند دهند تا حاكميت بتواند برنامه خود را به راحتي عملياتي كند.

مبناي اين حركت در آمريكا را بايد در بحران اقتصادي جست‌وجو كرد. اگركمي به عقب برگرديم خواهيم ديد كه بزرگ‌ترين اختلاف فراآتلانتيك درباره نحوه مواجهه با بحران، اجرا يا عدم اجراي طرح رياضت اقتصادي بود. اروپايي ها البته به مخالفت هاي آمريكا توجهي نكردند و دست به تصويب قوانين رياضت در پارلمان هاي خود زدند، چرا كه بدهي سنگين و كسري بودجه بالا چاره اي جز وارد آوردن فشار بر مردم پيش رويشان نگذاشته بود. اين تصميم، ماه ها خيابان هاي پاريس، رم، آتن، لندن، برلين و... را صحنه اعتراضات خشونت بار مردمي كرد و اروپاي 2011 در نتيجه علمياتي شدن طرح رياضت به مراتب آشفته تر از اروپاي 2010 خواهد بود.

اما نكته قابل توجه اينكه ظاهرا واشنگتن نيز دست از سياست هاي حمايتي برداشته و رو به برنامه رياضت اقتصادي آورده، اما چون مي خواهد آبروداري كند (Face Saving!) از به كار بردن لفظ رياضت اجتناب كرده و با عناويني چون لغو حقوق كارگري، قصد جبران كسري بودجه و كاهش بدهي ملي خود را دارد كه موجي از اعتراض‌هاي مردمي را برانگيخته است؛ اعتراض‌هايي كه در كمتر از يك هفته مردم ايالات ديگر را نيز به خيابان ها كشاند.

جامعه آمريكا تفاوت هاي فراواني با جامعه اروپا دارد. اروپايي ها مشهور است كه گرايش هاي ناسيوناليستي شديد دارند. بازي احزاب در قاره سبز مي تواند به راحتي جوابگو باشد و وقتي مردم زير فشار طرح رياضت بروند، شايد جايگزين شدن سگولن رويال سوسياليست به جاي نيكلا ساركوزي، با رفتن محافظه كاران انگليس و آمدن حزب كارگر، نظام سياسي را سرپا نگه دارد.

اما در اروپا، مردم گزينه ديگري براي نظام سياسي سراغ ندارند. در آمريكاي فدرال اين "گزينه ديگر" وزن عجيبي دارد و آن وسوسه استقلال است. علي رغم تلاش وافر رسانه هاي آمريكايي، هم اكنون اين تفكر در اكثر ايالات شكل گرفته كه اگر مستقل شويم، مرفه‌تر و سعادتمندتر خواهيم بود (We would be better off if we become independent). براي نمونه، فعالان جنبش جمهوري دوم ورمونت يا جمهوري تگزاس اساسا سعي دارند مردم خود را قانع كنند كه اگر فقط مالياتي را كه به دولت فدرال مي پردازند، صرف ايالت خود كنند، وضعيت زندگي‌شان دگرگون مي شود. بايد توجه داشت كه اگر در اروپا رگه هايي از ناسيوناليسم نقش عامل يكپارچه كننده جامعه را ايفا مي كند، در آمريكاي هفتاد و دو ملت همين حس ناسيوناليسم نيز وجود ندارد. تنها عامل پيوند اجتماعي پول بوده و هم اكنون با رسيدن موسم فقر، گسست در جامعه ناگزير است.

در عين حال، بر اساس گزارش رسانه هايي مانند اشپيگل، در آمريكا شكاف غني و فقير روز به روز افزايش مي‌يابد و درگيري ناشي از اين تضادهاي طبقاتي ناگريز است. 27 فوريه در جريان تظاهرات مردم ويسكانسين و چند ايالت ديگر، پايگاه اينترنتي "جاست مينز" در تحليلي از اين شورش ها به صراحت نوشت كه "نارضايتي هاي ناشي از شكاف رو به فزوني ميان توده ها و اقشار ثروتمند و قدرتمند آمريكا، تظاهرات كارگري در ويسكانسين را در درجه دومي از اهميت قرار داده است."

مردم آمريكا در دوم نوامبر 2010 (يعني حدود چهار ماه پيش) زماني كه در سراسر ايالات متحده از جمله بازار ملي واشنگتن تجمع كرده و به صورت مسالمت آميز از دولت خود خواستند كه اقدامي فوري براي تامين نيازهاي اساسي و اوليه آنها كند، در واقع با كاخ سفيد اتمام حجت كردند. نشانه هاي خشونت در تظاهرات ويسكانسين كه در تصرف كنگره ايالتي بروز يافت، به وضوح وجود دارد. خشونتي كه موج جديد اعتراض‌هاي مردم آمريكا را از همه اعتراض‎هاي مدني گذشته متفاوت كرده است. ايالات متحده اكنون مانند انبار باروت آماده انفجار است. حوادث خاورميانه هم بر هيجان‌هاي مردمي افزوده است.

پيش از اين، برخي افراد با تكيه بر مطالعات و تجربه‌هاي خود فروپاشي ايالات متحده را پيش بيني كرده اند. آخرين بار تیری میسان فعال فرانسوی و سردبیر پایگاه خبری "ولترنت" در گفت‌وگو با وب سايت "باراک‌اوباما دات آی‌آر" تاکید کرد که با توجه به مشکلات اقتصادی و اجتماعی ایالات متحده، باید منتظر تجزیه و فروپاشی این کشور باشیم و دولت هاي جهان بايد براي جهان پساآمريكايي برنامه ريزي كنند.

شايد ادعاي تجزيه آمريكا ادعاي بزرگي باشد اما حوادث انفجاري و ناگهاني خاورميانه عربي نشان داد كه تحليل هاي كلاسيك قادر به درك تحولات درون اجتماعي كشورها نيستند. رقباي بين المللي آمريكا هم اكنون بايد با درك اين وضعيت حساس و تاريخي در ايالات متحده، آتش لازم را براي اين انبار باروت فراهم كنند كه آن چيزي جز به پيش پرده آوردن اين تحولات پنهان است.

منبع: سایت آزادنگار




این خبر از طرف پایگاه خبری گلستان نیوز
( http://www.golestannews.ir/news-2350.html )