عنوان خبر:ابهاماتی که آیت‌الله امامی‌کاشانی درباره انفجار 8شهریور مطرح کرد
چهارشنبه 10 شهريور 1389 - 10:45:31


ماجرای انفجار دفتر نخست وزیری و به شهادت رسیدن شهیدان رجایی و باهنر و اتفاقات قبل و بعد آن، جزو نقاط مبهم تاریخ معاصر است وتمام سیاسیونی که با دقت به ماجرا ها می نگرند، ابهامات فراوانی در آن می بینند.



آیت الله امامی کاشانی نیز که از ابتدای انقلاب در متن حوادث قرار داشته، در باره این ماجرا نکات و ابهاماتی تأمل برانگیز مطرح نموده است:

«شصت و سه روز پس از انفجار دفتر حزب جمهوری [اسلامی] که در آن 72 تن از چهره های پاک و صدیق انقلاب را از دست دادیم، در انفجار دفتر رئیس جمهور، او و نخست وزیرش در آتش نفرت دشمنان سوختند و کشتار ناجوانمردانه آنان همچنان در پرده ای از ابهام باقی ماند.

مدتی از فردی به اسم کشمیری نام برده شد و بعد هم سکوت و هیچ. قطعاً برای مردم پیوسته، این سؤال مطرح بوده است که چگونه در مکان هایی که باید تدابیر امنیتی ویژه ای به کار می رفت، چنین انفجارهای مهیبی رخ داد و عاملان اصلی این جنایت ها چه کسانی بودند.

اگر هم انفجار دفتر حزب به دلیل رابطه تنگاتنگ یک حزب با مردم، قابل قبول باشد (که نیست)، انفجار در دفتر رئیس جمهور که از لحاظ فعالیت های روزمره در تماس مستقیم با مردم نیست، به هیچ وجه قابل قبول نیست و این سؤال پیوسته مطرح خواهد بود که عوامل نفوذی چگونه توانستند تا این سطح رسوخ کنند و این چه تشکیلاتی است که می تواند این چنین ماهرانه مهره های دلخواه خود را در بالاترین رده های کشور جای دهد و فرزندان نامشروع ابر جنایتکاران، یعنی بنی صدر و رجوی را از مقابل نیروهای امنیتی و انتظامی فرودگاه عبور دهد و از کشور خارج کند؟

اندکی دقت نشان می دهد که وسعت اقدامات این گروه تا بدان پایه است که از عامل واقعی جنایت دفتر نخست وزیری، شهید!! می سازد. بسیار ساده لوحانه است اگر گمان کنیم این اشتباه سهواً پدیدآمده  که تکه هایی را که به عنوان تکه های بدن کشمیری در یک کیسه پلاستیکی جمع شده با عنوان شهید کشمیری! مطرح شود، ولی جسد سالم برادر شهیدمان، دفتریان تا 48 ساعت به عنوان یکی از شهدای حادثه اعلام نشود.

هویت واقعی کشمیری همچون همدست دیگرش، کلاهی، هنوز در پرده ابهام است. کشمیری فردی بود حدوداً سی ساله که کمتر خود را در معرض دید دیگران قرار می داد و در میان کارمندان نخست وزیری، کمتر کسی او را می شناخت. او قبل از انقلاب مدیر عامل یک شرکت انگلیسی بود و به جزایر خلیج فارس رفت و آمدهای مشکوکی داشته است. در اوایل انقلاب از طریق دادستانی کل انقلاب به اداره دوم ارتش معرفی و در آنجا مشغول به کار می شود. لازم به ذکر است که اداره دوم ارتش محل اسرار مهم مملکتی است. پس از مدتی، از اداره دوم به نیروی هوایی می آید و کلیه اسناد مستشاری آمریکایی و جاسوسی در اختیار او قرار می گیرد.

او یک روز قبل از ورود به نخست وزیری، در خیابان توسط یک ستوان دستگیر و پس از بررسی محتویات کیفش، متهم به سرقت اسناد سرّی از نیروی هوایی می شود، اما بعد توسط باقری فر، فرمانده نیروی هوایی آزاد می شود.
او [کشمیری] خانواده ای بی بند و بار داشت و برادر زنش از سوی منافقین، کاندیدای مجلس شد. او سبا چنین سوابقی وارد دفتر نخست وزیری شده و به عنوان دبیر اجلاس شورای امنیت ملی مشغول فعالیت می شود و همه مدارک و اسناد شورای امنیت را در اختیار گروه های معاند قرار می دهد.

پنج ماه قبل از انفجار دفتر نخست وزیری، عکسی از صورت جلسه و تصمیمات شورای امنیت و اعضای شورا در روزنامه کار، ارگان سازمان چریک های فدایی خلق چاپ می شود. از آنجا که شورای امنیت، از سری ترین جلسات نخست وزیری بوده که فقط چهارده تن در آن عضویت داشته اند، جای هیچ تردید باقی نمی ماند که این اسناد توسط یکی از اعضا در اختیار بیگانگان قرار رفته است.

شهید رجایی دستور پی گیری قضیه را توسط واحد اطلاعات نخست وزیری می دهد، اما نتیجه بررسی ها چیزی را مشخص نمی کند و فقط به این عبارت که اشتباه شده، اکتفا می شود.

حدود دو ماه قبل از انفجار دفتر رئیس جمهور، توسط رئیس حراست کل کشور در نخست وزیری بخشنامه ای صادر می شود که در آن 9 نفر از بررسی بدنی معاف می شوند. یکی از آنها کشمیری است.

در روز هشت شهریور، جلسه شورای امنیت، رأس ساعت دو تشکیل می شود. کشمیری به بهانه آورن ضبط صوت از جلسه خارج می شود و لحظاتی بعد انفجار روی می دهد. حاضران در جلسه اذعان دارند که او چند لحظه قبل از انفجار از دفتر خارج شد و هرگز برنگشته است و معلوم هم نشد چه کسی اصرار داشته است که نام او در فهرست شهدا آورده شود. اینک سال ها از آن فاجعه غمبار می گذرد و همچنان این ماجرا در پرده ابهام است.»
(ماهنامه شاهد یاران، شماره 10، شهریور 1385، صفحه 11)




این خبر از طرف پایگاه خبری گلستان نیوز
( http://www.golestannews.ir/news-265.html )