عنوان خبر:بنده تا به حال فردی غيرمقبول به مانند اين فرد نديده‌ام!
چهارشنبه 3 فروردين 1390 - 21:48:17


حجت‌الاسلام مهدي طائب چگونگي تحركات گروه موسوم به جريان انحرافي و تلاش‌هاي اصلاح‌طلبان و برخي ديگر از شخصيت‌ها را در اين زمينه تبيين و بررسي مي‌كند.



شما تا چه ميزان به انحراف در ميان جناح اصولگرايان معتقد هستيد و اگر هستيد چگونه و با چه شاخصه‌‌هايي به‌وجود آمده است؟

اصل امكان انحراف اصولگرايان از خط ترسيم شده قابل انكار نيست. ما هنگامي مي‌توانيم مطمئن باشيم كه از مسير حق جدا نمي شويم كه دو مطلب را از اين عالم مورد توجه قرار بدهيم. يكي شيطان، يكي هم نفس اماره.

هر موقع توانستيم اين دو را از خود دور كنيم مي‌توانيم بگويم امكان انحراف از بين رفته است كه هيچ كدام از اين دو موضوع دست ما نيست، نه شيطان را به صورت كامل مي‌توانيم از انسان دور كنيم نه مي‌توانيم نفس اماره را از خود برانيم.

نفس اماره تا پايان عمر انسان با او همراه است، شيطان هم از خدا مهلت گرفته تا موقعي كه آخرين انسان روي كره زمين وجود داشته باشد او هم در حيات باشد. بر اين اساس امكان انحراف هست و به همين جهت بايد همه ما علي الدوام بين خوف و رجا باشيم. ترس از انحراف داشته باشيم و به خدا اميد داشته باشيم تا دست ما را بگيرد تا منحرف نشويم.

جماعت اصولگرا متشكل از نفراتي هستند بنابراين زماني كه براي تك‌تك آنها احتمال انحراف هست براي جمع آنها هم اين امكان وجود دارد. در نتيجه علي‌الدوام بايد همه با هم حواسمان باشد كه پايمان را از مسير بيرون نگذاريم و لذا در آيه داريم «وتواصوا بالحق و تواصوا بالصبر».

مؤمنين در بين خودشان دو مطلب را لحاظ مي‌كنند، يك اينكه هميشه همديگر را وصيت به حق كنند ‌ و همديگر را به قدم گذاشتن در مسير صبر دعوت مي‌كنند هر چند كه امروزه اين راه بسيار سخت است؛ چرا كه اين راه تلخي‌ها و دشواري‌ها دارد و اين ويژگي‌ها ممكن است موجب بشود از مسير بيرون برويم.

ما وقتي مي‌خواهيم در مسير اصولگرايي يا همان مسير حق باقي بمانيم گاهي احساس مي‌كنيم كه ماندن در مسير جلوي پيشرفت ما را گرفته، نمي‌توانيم به اهداف خود به سرعت برسيم و مسيرهايي را ميان‌بر تشخيص مي‌دهيم كه مورد تأييد خداي متعال نيست و اينطور به ما القا مي‌شود كه جاده ميان‌بر خوب است و ما بايد جاده اصلي يا همان اصولگرايي را رها كنيم و از ميان‌برها برويم.

تواصي به صبر يعني اينكه ما اين راه‌هاي منحرف را انتخاب نكنيم و در همين مسير حق پيش برويم. اصل امكان انحراف وجود دارد اينكه بعضي از ما هم در بعضي جاها پا را از خط بيرون گذاشتيم هم غيرقابل انكار است.

در همين انتخابات ۸۸ خيلي از افرادي كه مي‌خواستند اصولگرا‌ باشند و اصولگرا هم بودند، اما ديديم كه در بعضي از جاها هم‌نواي با فتنه شدند يا اينكه با عمل خود رفتار فتنه‌گران را تأييد كردند يا اينكه حاضر نشدند در مورد فتنه سخني بگويند يا موضعي بگيرند و به اقتضائات اصولگرايي عمل نكردند يا الان هم روزمره برخي مواضع و جهت‌گيري‌ها را مي‌بينيم كه با خط مشي اصولگرايان همخواني ندارد.

لطفي كه خداي متعال در حق ما كرده، همين نگاه دقيق دشمن روي ماست. دشمن آمده ما را و رفتارهاي ما را در فضاي سياسي كشور رصد مي‌كند و تا پايمان را از گليم‌مان درازتر كرديم بلافاصله اشكال كار را بگيرد و به‌زعم خودش با اين كار ضعف ما را به مردم نمايان بكند و ما را از چشم مردم بيندازد. اين لطف خداوندي از چند جهت قابل اثبات است. اول آنكه دشمن به اين نتيجه رسيده است كه مردم به اصولگرايي اعتقاد دارند و اين گروه را مي‌خواهند بنابراين به دنبال اين است كه بگويد اين گروه به اقتضائات اصولگرايي عمل نكردند تا اين گروه را از چشم مردم بيندازد و وقتي اين كار را كرد مردم احساس بكنند براي اصولگرايان شخص قابلي وجود ندارد، لاجرم به دنبال كسي يا جريان ديگري باشند.

مردم اگر جريان اصلاح‌طلبي را طرد كردند به اين خاطر بود كه در رانت‌خواري شركت داشتند و به حقوق عامه مردم اهميت ندادند و اصل عدالت‌خواهي را زير پا گذاشتند. اين كار دشمن فرصتي را براي ما فراهم مي‌كند كه ما بتوانيم رفتار و مواضع خود را تصحيح و دقيق كنيم و جريان اصولگرايي را از وجود افراد‌ منحرف غربال كنيم.

اينكه اصلاح‌طلبان به تبع از بيگانگاني كه بيرون هستند و اين‌قدر روي خروج از شاخصه‌هاي اصولگرايي زوم مي‌كنند دليلش اين است كه در پازل دشمن بازي كنند و جرگه اصولگرايان را مدعيان بدون عمل جا بيندازند. اين براي ما همانطور كه عرض كردم فرصت است.

آنهايي كه اندك اندك از معيارهاي اصولگرايي فاصله گرفته‌اند را مي‌توان چگونه ترسيم كرد؟

دشمن با روي كار آمدن اصولگرايان سعي كرده است جريان منحرفي را كه اصولگرا نيست و در ظاهر به اصول پايبند است در بين جريان اصولگرايي رسوخ بدهد و ما اين را منتفي نمي‌كنيم.

دو موضوع است، يكي جريان منحرف اصولگرايي داريم، يكي اصولگراياني كه پايشان را كج مي‌گذارند و اين دو را بايد از هم تفكيك كنيم. ما اصولگراياني داريم كه به دليل سختي راه و غلبه نفس اماره و وجود شيطان بازي خورده‌اند و از مسير اصولگرايي عدول كرده‌اند، اينها اصولگراياني هستند كه مسيرشان كج شده است.

نوع اول هم افرادي هستند كه اصولگرا نيستند ولي آمده‌اند و هم‌نواي با اصولگرايي و در قالب اصولگرايي مي‌خواهند جرياني را شكل بدهند و درست كنند.

گروه اول كه اصولگرا هستند و بر حسب سختي راه، مسير را گم كرده‌اند، ويژگي‌هايي دارند، چطور مي‌توان آنها را شناخت؟

وقتي عملكرد و نوع عمل برخي افراد را مورد دقت قرار مي دهيم مي‌بينيم در برخي اوقات از مسير خارج شده‌اند. مثلاً يكي از شاخصه‌هاي اصولگرايي، ‌هدر ندادن پول بيت‌المال و پرهيز از اسراف و ولخرجي در سطح كلان است، در صورتي كه يكي از افراد براي افتتاح برخي پروژه‌هاي كوچك شهري هم پول‌هاي هنگفتي خرج مي‌كند كه اين خلاف رويه اصولگرايي است.

ما نبايد فكر كنيم كه اين افعال، جزئي و فرعي است بلكه اينها مقدمات خروج از اصولگرايي است.

انحرافات از همين جاها شروع مي شود. آرام آرام انسان نسبت به حرام بي توجه مي‌شود و وقتي نسبت به حرام بي‌توجه شد، كارهاي بزرگي كه حرمت‌هاي عظيمي در آن نهفته است را درك نمي‌كند و زير پا مي‌گذارد. همين فرد در جريان انتخابات، نماي برخي از مكان‌هايي كه تحت نظر داشت را به رنگ سبز درمي‌آورد كه اين كارها خارج از مدار اصولگرايي است.

ما بايد برخي زاويه‌ها را از الان متوجه بشويم و افراد و جامعه را نسبت به آن آگاه كنيم نه آنكه بگذاريم كار از كار بگذرد بعد دست به كار بشويم. يا آنكه برخي افراد سعي مي‌كردند نصب و عزل رئيس كل بانك مركزي را از دست رئيس‌جمهور خارج كنند و اين كار را با اغراضي خاص هم دنبال مي‌كردند كه خلاف اصول به شمار مي‌آيد. يا‌ چرا سايت‌ها بايد اينقدر روي برخي موارد خاص منتسب به دولت مانور بدهند؟

من نمي‌خواهم مطلق از دولت حمايت كنم، داستان اين است كه اگر ما اصولگرا هستيم بايد الزامات آن را هم رعايت كنيم، حضرت امير(ع) هم مي‌فرمايند: با مردم كه برخورد مي‌كنيد نسبت به آنها منصف باشيد، يعني نسبت به قضاوت افراد نبايد افراط و تفريط صورت بگيرد.

شما آينده اينگونه افراد كه در جرگه اصولگرايان هستند را چگونه پيش‌بيني مي‌كنيد؟

اين افراد در طول چند سال اخير خصوصاً جريان فتنه دچار اشتباهاتي شده‌اند كه اگر بخواهند اين اشتباهات را تكرار كنند ديگر نمي‌توانند در اصولگرايان مقبول تعريف بشوند.

شايد عده‌اي مواضع شما را در جهت خواست دشمن(انشقاق اصولگرايان) تفسير كنند و بگويند كه اين اظهارات به مصلحت نيست، نظر خودتان چيست؟

ما در جريان پيشرفت و توسعه اگر از همديگر نقد سازنده و دلسوزانه نكنيم مثل آبي هستيم كه گنديده مي‌شويم. خداي متعال در قرآن مراقب پيغمبرش است. «اگر ما مراقب تو نبوديم ميلي به اينها(مردم) پيدا نمي‌كردي.» بنابراين ما نقد درون گفتماني مي‌كنيم و بايد حواسمان جمع باشد كه خدا به هيچ كدام از ما چك سفيد امضا نداده. به اين معنا كه همه ما در اين مسير هستيم كه قدم را كج برداريم و از مسير حق و اصولگرايي دور بيفتيم. اين وظيفه امربه معروف و نهي از منكري است كه دين بر عهده ما گذاشته است.

مهم‌ترين مؤلفه‌هايي كه افراد منحرف مدعي اصول اسلامي را مي‌توان با آن شناخت، چيست؟

جرياني كه سرمايه‌داري رانتي، دست‌اندازي به بيت‌المال، نديده گرفتن پول‌هاي مردم و توزيع ثروت را بين افراد و شخصيت‌هاي خاص ترويج و دامن مي‌زند بويي از اصولگرايي نبرده است. هر كس در اين مسير قدم بردارد و بخواهد جريان اصولگرايي را منحرف كند از اصولگرايان نيست.

بنده اطرافياني را كه با آقاي هاشمي كار مي‌كردند، جرياني كه در تيم اقتصادي ايشان بودند، آقايان كارگزاران و حتي مجاهدين انقلاب اينها هم در اين مسير قدم برداشتند. اينها آلوده به مسائل اقتصادي شدند و رفتند به سمت سرمايه‌داري‌هاي كلان و ثروت‌هايي به دست آوردند كه هر چقدر آدم حساب مي كند، نمي‌شود در يك مسير طبيعي و خدامحورانه به اين اندوخته‌ها رسيد.

‌هدف جريان مذكور از برخي مواضع ساختارشكنانه در طول سال‌هاي اخير چه مي‌تواند باشد؟

شخصي در اين بين هست كه حرف‌هايش و اظهاراتش جاي سؤال فراوان دارد و ربطي به جريان اصولگرايي ندارد به اين معنا كه در مورد موسيقي اظهارنظر مي‌كند يا در مورد مديريت انبياء موضعگيري مي‌كند و پشت اين اظهارات اهداف خاصي را دنبال مي‌كند. بنده اين شخص را جزو هيچ كدام از دو دسته مطرح شده نمي‌دانم، وي بين دو خط است يا اينكه خيلي‌خيلي جايگاهش بالاست و جزو اوتاد ارض است يا برعكس آنقدر دوراست كه نزديك خط دشمن حركت مي‌كند.

من نسبت به هيچ كدام از اين دو خط قضاوت نمي‌كنم ولي سؤالم اين است كه چطور يك فرد در مورد موسيقي اظهارنظر مي‌كند و در مورد مديريت انبياء هم اظهارنظر مي‌كند و در جاي ديگري در مورد صنعت گردشگري هم اظهارنظر مي‌كند. بالاخره تخصص اين فرد چيست؟ اين سؤال منطقي است.

آيا در باب احكام موسيقي ايشان متخصص است، شما در عين حال متخصص امور مذهبي و فقه هستيد، يا متخصص امور تاريخي، گردشگري، سينما، هنر و... هستيد كه در هر تريبوني به شكل گسترده و بسيط اظهارنظر مي‌كني. اگر در مورد مسئله حرف تخصصي دارد جاي ابراز آن جلسات عمومي نيست و بايد آن را در محفلي كه صاحبنظران آن عرصه هستند اظهارنظر كند.

دليل يا هدف ورود اين افراد به حوزه‌هاي مختلف چه مي‌تواند باشد؟

يكي از اين دو است، يا اينكه متوجه نمي‌شود چه مي‌گويد، يا اينكه اين فرد متوجه مي شود چه مي‌گويد و اين كار را با اهدافي خاص انجام مي‌دهد كه در ادامه و در صحبت‌هايم به آن اشاره خواهم كرد.

برخي از سياسيون از اين جريان به عنوان فتنه جديد نام مي‌برند، سؤال اين است كه آيا اين جريان توانايي و پتانسيل آن را دارد كه عليه نظام و انقلاب اسلامي فتنه‌اي جديد شكل بدهد؟

كسي كه متصدي اين جريان هست تا به حال ضعيف‌ترين كسي است كه مورد اتهام فتنه قرار گرفته است. قله فتنه بايد خيلي قوي باشد به اين معنا كه اولين چيزي كه فتنه نياز دارد محبوبيت در بين مردم است، قله فتنه بايد كسي باشد كه مردم به او ديد خوب و درست دارند در حالي كه اين جريان از درون خراب است.

هر چقدر محبوبيت اين جريان بالاتر باشد عمق و خطر فتنه بيشتر مي‌شود. از ديگر منظر هر چقدر چهره منافق پوشيده‌تر باشد خطرش بيشتر است و هر چقدر شناخته شده‌تر باشد خطر كمتر و مهارش آسان‌تر است.

بنده تا به حال فرد غيرمقبول به مانند اين فرد نديده‌ام، يعني فردي كه الان اين نوع از انحراف را در جريان اصولگرايي رهبري مي‌كند.

‌پس شما اين ‌ جريان ‌ را فاقد خطر براي نظام مي‌دانيد؟

نه‌تنها بي‌خطر است بلكه چند صدمتر هم آن طرف‌تر. سؤال اين است كساني كه سواره بودند چكار كردند كه اين پياده‌ها انجام دهند. به طور كلي اگر جريان انحرافي تيم قوي‌اي داشته باشد خطرش هم بيشتر مي‌تواند به حساب بيايد. همچنين اگر اين جريان زيرمجموعه‌هايي داشت كه بين مردم مقبول بودند و توانمند هم بودند، اين مجموعه خطرناك‌تر به حساب مي‌آيد. ويژگي‌ دومي كه دارد اين است كه اين جريان زير مجموعه ندارد. «آقا» يك استراتژيست هستند، فرمودند اصلي و فرعي كنيم، اگر تهديد اصلي به حساب بيايد، رهبري فرزانه هيچ موقع آن را فرعي به حساب نمي‌آورند.

آيا تفكرات و نوع نگاه‌هاي اين جريان خطرناك به‌شمار نمي‌آيد؟

تفكرات اين جريان تفكرات خطرناكي است، خيلي ‌ رؤياي بزرگي دارد. اما «شتر در خواب بيند پنبه‌دانه ...». خدا رحمت كند حضرت امام (ره) را، به ايشان فرمودند حزب توده مي‌خواهد كودتا كند، لبخندي زدند و فرمودند شعري است كه بايد تا آخرش خوانده شود، به اين معنا كه در مملكت شيعه و ‌ مسلمانان با اين بصيرت و دلدادگي به ائمه اين افراد نمي‌توانند حركتي انجام بدهند. اين افراد كه در روزهاي كنوني در حال فعاليت هستند آب در هاون مي‌كوبند و تلاش‌هايشان يقيناً ره به جايي نمي‌برد.

اگر قرار باشد در آينده فتنه‌اي طراحي شود از سوي چه جريان يا گروهي قابل پيش‌بيني است؟

بنده اصلاً اعتقادي به مواضع برخي دوستان ندارم كه جريان معروف به اصولگرايان انحرافي را فتنه آينده مي‌بينند، بلكه فتنه آينده را بيشتر جهاني مي‌بينم.

من اوضاع دنيا را به شكل ديگري مي‌بينم. انقلاب ما در درون خودش آرام آرام ساخته شده و مي‌تواند اگر دنيا دچار بحران شد آن را مرتفع كند و به دنبال سامانه جديد برود. دنيا فاقد مديريت شده است و مديريت آن به‌هم‌ريخته است.

سازمان ملل هيچ كنترلي بر دنيا ندارد. موقعي كه امريكا بدون اجازه سازمان ملل وارد عراق شد فاتحه سازمان ملل هم خوانده شد.

ما اوضاع سه سال ديگر خاورميانه را نمي‌توانيم از الان پيش‌بيني كنيم. آيا كشورهاي نظير عراق، پاكستان، افغانستان، مصر، تونس و ليبي مي‌توانند روي آرامش را به خود ببينند. امروز ابرقدرت‌ها براي ما تهديد نظامي نيستند بلكه فروپاشي‌هايشان براي ما تهديد به حساب مي‌آيد.

پس شما احتمال وقوع فتنه داخلي را غيرممكن مي‌دانيد؟

بنده فتنه داخلي را به اين شكل كه فردي مقبول و داراي پايگاه بيايد و براي ما جرياني درست كند را غيرممكن مي‌دانم و نظرم طبق فرمايش رهبري است كه فرمود، فتنه ۸۸ كشور و نظام ما را واكسينه كرد، واكسينه كرد يعني هر بيماري را دفع مي‌كند چراكه وقتي بدني واكسينه مي‌شود بيماري و ميكروب را دفع مي‌كند.

فتنه ۸۸ با تدبير مقام معظم رهبري دفن شد، ايشان به جنگ هشت ساله دفاع مقدس اشاره كردند كه مردم ما را رشد داد و آنها را با همه سختي‌ها و مشكلات به پيش برد و آگاه ساخت.

اين تشبيه بسيار ظريف بود بدين معنا كه آن هشت سال از الطاف خفيه بود و اين فتنه هشت ماهه نيز از الطاف خفيه الهي بود و به همان ميزان هشت ساله مردم ما را رشد داد و به جلو برد و اين هشت ماه به همان اندازه آگاهي و رشد در جامعه پديد آورد. هشت ساله دفاع مقدس مردم ما را از لحاظ سخت‌افزاري به جلو برد و اين هشت ماه فتنه مردم ما را از لحاظ نرم افزاري ارتقا داد.

رسانه‌هاي اصلاح‌طلب با چه هدفي مواضع و تحركات جريان موسوم به انحرافي اصولگرايان را با رنگ و لعاب خاصي پوشش خبري مي‌دهند؟

آنها روزنه‌اي براي ورود پيدا كرده‌اند. اينها يك سلسله مطالبي را عليه اصولگرايي گفته بودند. دقيقاً مي‌خواستند بگويند جريان اصولگرايي دنبال قدرت است و تمام وعده‌هايي كه مي‌دهد دروغ است.

موقعي كه كسي بگويد علما موسيقي را نمي‌فهمند همان حرفي است كه مهاجراني در زمان اصلاحات زده بود. مهاجراني زماني در قم به محضر آقا شيخ جواد تبريزي مي‌رود و آن مرحوم از ترويج گسترده موسيقي توسط وزارت فرهنگ و ارشاد دولت اصلاحات گلايه مي‌كند، مهاجراني گفته بود ما مي‌خواهيم موسيقي را ترويج كنيم تا مردم از طريق موسيقي به خدا برسند.

شيخ تبريزي بعد از موضع‌گيري مهاجراني برخورد تندي با ايشان مي‌كند. جريان انحرافي عين همان حرف‌ها را مي‌زند و جريان اصلاح‌طلبي هم از آن سوءاستفاده مي‌كند.

آيا اينگونه نمي‌شود تفسير كرد كه جريان اصلاح‌طلبي در پي آن است كه موضوع مهم كشور و فتنه آينده را جريان انحرافي نشان دهد و از اين طريق اهداف و نيات پنهاني خود را دنبال كند؟

همين طور است آنها با علم كردن اظهارات و تحركات جريان انحرافي درصددند كه موضوع اصلي كشور را اين مسئله جلوه بدهند و از آن بهره‌برداري سياسي كنند.

حتي قبل از انتخابات رياست جمهوري سال گذشته هم يكي از دلايل روي كار آوردن ميرحسين همين بود كه اصولگرايان روي كار آمده اصولگرايان واقعي نيستند و توانايي اداره امور اجرايي كشور را ندارند.

جريان انحرافي مي‌تواند پوششي باشد كه عده‌اي بگويند، اصولگرايان واقعي ما هستيم.

شخص معروف جريان انحرافي جاده صاف‌كن جريان اصلاح‌طلبي است و راه را هم براي خود و جريان مطبوعش هموار مي‌كند و هم براي اصلاح‌طلبان.

يعني شما معتقديد كه جريان انحرافي اصولگرايان با جريان اصلاح‌طلبي پيوند و همبستگي دارد؟

هر دو جريان در نظر مردم و جامعه منفور هستند و خطري از اين دو جناح ما را به آن معني خاص تهديد نمي‌كند. كسي هم كه جاده صاف‌كن جريان اصلاح‌طلبي است يكي از منفورترين چهره‌هاست و نمي‌تواند كاري از پيش ببرد. نمي‌خواهم بگويم با هم همبستر هستند بلكه مي‌خواهم بگويم هر دو يكي هستند.

ما اگر قيچي را براي بريدن نظام ترسيم كنيم اينگونه مي‌شود كه يك لبه قيچي اصلاح‌طلبان هستند و لبه ديگر قيچي جريان انحرافي. اين قيچي را هم در دست يك گروه و نفر خاص مي‌بينيم و آن سازمان سيا است. من آقاي هاشمي را هم عامل دشمن نمي‌بينم و ايشان بيش از آن چيزي كه هست خودشان را نشان مي‌دهد و قبول دارد. ايشان در امور مختلف بهنگام متوجه نمي‌شود و هنگامي متوجه مي‌شود كه كار از كار گذشته است.

ضعف بصيرت و ضعف شناخت مهمترين عامل به حساب مي‌آيد و گاهي هم موارد محيط هم بر ايشان اثر مي‌گذارد.

آينده سياسي جريان اصلاح‌طلبان را به‌رغم تغيير تاكتيك‌هاي متناوب و گسترده اين جناح چگونه مي‌توان ديد؟

بنده در مورد اصلاح‌طلبان كاري به انتخابات سال گذشته ندارم، بلكه به دليل سفرهاي متعدد كه به مناطق مختلف كشور داشته‌ام مشاهده كردم كه اين آقايان زمين را آباد نكرده‌اند و كاري براي مردم انجام نداده‌اند، به مردم خدمات ارائه نداده‌اند.

«الانسان عبيد الاحسان»، انسان بنده احسان است. اين آقايان به كسي لعن و نفرين نكنند بروند در مورد رفتار و عملكرد خودشان تجديد نظر كنند. وقتي ‌ روي كار آمدند به خودشان پرداختند و به مردم جامعه بي‌توجه بودند. آقاي احمدي‌نژاد هر ايرادي داشته باشد، كت و شلوار زمان ورودش عين كت و شلوار زمان خروجش است، مردم ما اينها را مي‌بينند.

احمدي‌نژاد براي هيئت دولتش شب و روز نگذاشته است، كثيرالاسفر است. به دنبال خوشگذراني و خوردن چلوكباب نيست، به مشكلات و كاستي‌هاي مردم نگاه مي‌كند و سعي مي‌كند آنها را برطرف كند. آقايان اصلاح‌طلب خانه‌هاي ۱۰۰۰ متري و ۲۰۰۰ متري براي خودشان درست كردند اما در برخي از شهرستان‌ها مردم در كپر زندگي مي‌كردند. اگر مردم امروز ببينند كه خاتمي در بالاشهر تهران با وسعت خانه‌اي بيش از حد نياز زندگي مي‌كند يقيناً ناراحت مي‌شوند. آقايان نبايد اين و آن را متهم كنند، ديگر محبوبيت آنها برگشتني نيست، چون مردم ۸ سال در زمان هاشمي، ۸ سال زمان خاتمي به اينها فرصت دادند، ۱۶ سال تجربه كردند كه به فكر خود و اطرافيانشان هستند.

راه‌هايي كه اصلاح‌طلبان در پيش گرفته‌اند تا به وسيله آن به حاكميت برگردند كدام است؟

اول با تخريب طرف مقابل و حاكميت و به اشتباه انداختن طرف مقابل در پي آن هستند كه مقبوليتي به دست آورند. آنها به دنبال آن هستند تا فعاليت‌هاي دولت را غير اصولي و پرهزينه جلوه بدهند. لازم است اينجا عرض كنم كه احتياجي نيست كه محل كنفرانس سران كشورهاي اسلامي را در جزيره كيش بسازيم، رئيس جمهور مردمي و عدالت‌محور ما نبايد بگذارد اين‌كار را بكنند.

يكي از انتقادات به آقاي هاشمي اين بودكه چرا ايشان سفرهاي تفريحي را به كيش مي‌رود. اينگوه حركات كه جريان اصلاح‌طلب سعي مي‌كند آن را به آب و تاب خاصي جلوه ببخشد به ضرر اصولگرايان و دولت تفسير مي‌شود. اصلاح‌طلبان جايگاهي در بين مردم ندارند و اين را خودشان هم مي‌دانند و با همين ديدگاه در پي آن هستندتا از طريق‌هايي كه گفته شد كسب مقبوليت و مشروعيت كنند. ما در انتخابات آينده داغي تنور را به خاطر وجود اصولگرايان خواهيم داشت، به اين معنا كه مردم جست‌وجو مي‌كنند كسي بهتر از احمدي‌نژاد را در ميان اصولگرايان كه فعال و پوياست پيدا كنند. مردم بازي احزاب را نمي‌خورند و سعي مي‌كنند فردشناسي كنند.

عده‌اي از القابي مانند مرد خاكستري اصلاحات و يا امثالهم براي راهبري اهداف جريان اصلاحات نام مي‌برند، نقش اين افراد را در اين زمينه چگونه مي‌بينيد؟

اثر موسوي خوئيني‌ها و مجموعه مجاهدين انقلاب مثل تاج‌زاده و بهزاد نبوي و حجاريان در جريان اصلاحات و تحريك چهره‌هاي معروفشان بر كسي پوشيده نيست. در اين فتنه هم اين افراد نقش مؤثري داشتند، منتها شخص موسوي خوئيني‌ها به دليل زيركي‌هايي كه دارد و در دادگاه هم محاكمه شده است و سابقه قضايي دارد (دادگاه روزنامه سلام موسوي خوئيني‌ها محكوم شد) حواسش جمع است كه به صورت آشكار وارد بازي نمي‌شود.

حتي يكي از دوستان اظهار مي‌كند كه در جريان لانه جاسوسي پاي موسوي خوئيني‌ها گير است به اين شكل كه براي اسناد كشف‌شده اي كه پودر شده بود دستگاهي كشف شده بود كه اين پاره‌پاره‌هاي اسناد پاك شده را به هم مي‌چسباند و محتويات آن را پديدار مي‌كرد.

اين اسناد به صورت مشخص جاسوس‌هاي دستگاه اطلاعاتي امريكا را لو مي‌داده. موسوي خوئيني‌ها از اين كار جلوگيري مي‌كند. در همين جريان كساني مثل شهيد وزوايي از ديوار سفارت امريكا بالا مي‌روند اما ميردامادي و اصغرزاده سخنگوي جريان تسخيركننده مي‌شوند.

اهداف آقاي هاشمي رفسنجاني از بيان مواضع چند هفته اخير چه مي‌تواند باشد، با توجه به اينكه به صورت ديرهنگام از جريان فتنه به نوعي تبري جست؟

آقاي هاشمي سعي مي‌كند به شكلي موضع بگيرد كه نه علناً با جريان فتنه همراهي كند و نه با اصولگرايان كه الان در رأس هستند، در حقيقت چيزي مابين اينها، به نوعي مي‌خواهد ليدر بماند.

در حالي كه به نظرم هاشمي يك راه بيشتر ندارد و آن هم راه نجات هاشمي است و آن اين است كه به صورت عملي و علني از فتنه‌جويان نظام جدا بشوند چراكه اين افراد ديگر فتنه‌گر نيستند بلكه ضد انقلاب و ضداسلام هستند.

احساس هاشمي اين است كه اگر ايشان نباشد انقلابي وجود ندارد در صورتي كه اين طور نيست و اشتباه هاشمي هم هميشه همين بوده است. آقاي هاشمي در موقع لازم موضوعات را تشخيص نمي‌دهد و پس از گذشت روزها متوجه مي‌شود كه چه اتفاقي افتاده است. ايشان در جلسه‌اي عنوان مي‌كند كه اگر جريان سبز در انتخابات به پيروزي مي‌رسيدند استبدادي بر ايران حاكم مي‌شد بدتر از استبداد پهلوي. سؤال اينجاست كه چرا ايشان با اين ديد موضع‌گيري نمي‌كند و اينها را به مردم نمي‌گويد.
ما بايد حواسمان باشد كه موضوعات فرعي را بزرگ جلوه ندهيم و در پازل ضد انقلاب بازي نكنيم. زماني كه ما موضوعات فرعي را اصلي‌كرديم و روي آن كار كرديم عملا ذهن مردم را از موضوعات اصلي دور مي‌كنيم و اين بزرگ‌ترين اشتباه است. موضوع اصلي كشور جريان انحرافي و امثالهم نيست اما بايد به اين موضوع هم در حد خودش پرداخته شود نه بيشتر. خواسته جريان مقابل اين است كه اين موضوع را آنقدر بزرگ كنند تا مردم و جامعه موضوع اصلي كه دشمني و عناد با نظام است را گم كنند. 

منبع: روزنامه جوان



این خبر از طرف پایگاه خبری گلستان نیوز
( http://www.golestannews.ir/news-3070.html )