هم خوب است و ایراد اعتقادی و عمقی ندارند، اما خانواده شهدا گله هایی از وضعیت خود دارند. مشکلات خودم را نمی گویم چون مهم نیستند، ولی دغدغه خانواده شهدا الان اینکه چرا حقوق من 300 تومان است و حقوق فلانی 320 تومان نیست. دغدغه خانواده شهدا این است که چرا کاری انجام شده تا منتج به این فضا شده که وقتی در دانشگاه یک فرزند شهید برای ابراز عقیده بلند می شود، دانشجوی اقلیت مذهبی بلند می گوید: تو که نان نظام را می خوری باید هم حامی باشی، بگیر بنشین. یا به او بگویند "دانشجوی سهمیه نمی خواهیم، نمی خواهیم!"
* به نظر تو این به خاطر رویکرد بنیاد شهید است؟
نباید فضا به گونه ای باشد که اگر خدمتی به خانواده شهدا می شود، آنقدر بگویند که فرد خجالت بکشد بگوید فرزند شهید است. حالا کسی می گوید بنیاد شهید به خانواده شهدا خوب می رسد، باشد منکر نمی شوم ولی نمونه آن خانواده خودم. تا پنج ماه بعد از شهادت ایشان که هیچ حقوقی نداشتیم. وقتی خواستند دفترچه بیمه را بدهند یک سری مشکل داشتیم. چیزهایی هم نبود که ما بخواهیم به خاطر آن جار و جنجال کنیم.
خوب پدرم فرد سرشناسی است و همه او را می شناسند. شاید از ما غفلت نکرده باشند. بله بنیاد در حال حاضر نسبت به زمانی که همسران شهدا کتک می خوردند و برخی از خانواده شهدا حقوق نداشتند، بهتر عمل می کند. ولی ای کاش منت نمی گذاشتند. تمام کار و تلاش خود را می کردند و اگر کمبودی وجود داشت می گفتند: «ببخشید تمام توان ما این بود.»
* چه چیز باعث شده که برخی تحمل دیدن رسیدگی به خانواده شهدا را نداشته باشند؟
الان جا افتاده که شعار می دهند دانشجوی سهمیه ای نمی خواهیم. اما ای کاش پدر این فرزند 12 ساله شهید یزدانی بود و او به جای یک سال، ده سال پشت کنکور می ماند.
من بی سهمیه دانشگاه رفتم، ولی ای کاش بچه شهیدی که با سهمیه قبول شده می رفت سیستان و بلوچستان درس می خواند، ولی در تهران نمی ماند تا به او بگویند دانشجوی سهمیه ای نمی خواهیم تا از خجالت سرش را بیندازد پایین. اگر بخواهد از خودش دفاع کند هو می کنند، و اگر جواب ندهد ادامه می دهند. ای کاش همان چندر غاز حقوق را به خانواده شهدا نمی دادند، تا بعد بنشینند بگویند؛ خانواده شهید چقدر حقوق پایه می گیرند و چقدر فلان. ای کاش کارت بنیاد صادر نمی شد و از اول حرف خدمات بنیاد شهید را نمی زدند، تا الان جا نمی افتاد هر چه خانواده شهید است دارد با عشق و کیف زندگی می کند.
خانواده شهیدی با پنج فرزند در اصفهان وجود دارد که با سیصد هزار تومان زندگی می کند. ای کاش پنج فرزند او کارگری می کردند، ولی به آنها نمی گفتند دارید پول مملکت را می خورید.
* ضعف کار بنیاد در طی سالها چه بوده است؟
بزرگترین آن این است که اگر خدمتی هم می شود، به صورت علنی اعلام می کند. مثلا می خواهند به فرزندان شهدا برای کنکور یک سی دی آموزشی بدهند، خوب نباید این را از تلویزیون پخش کنند. نباید حتما این خدمات را اعلام کرد. وقتی یک آدم بی ظرفیت این تبلیغات را ببینند، چه می گویند؟ اما ای کاش مسوولان بنیاد درک کنند.
* به قول فرزند شهید کاظمی اگر الان یقه هر کس را در خیابان بگیرم می گوید؛ ما مدیون خون شهدا هستیم. از طرفی هم می گویند بنیاد چرا اینقدر به خانواده شهدا می رسد، در حالی که رسیدگی آنچنانی ندارد. آیا خانواده شهدا در این بین مظلوم واقع نشده اند؟
من بچه شهید تمام هستی خود را از دست داده ام. حال باید چهل سال بدون پدر زندگی کنم. جوانی هم سن و سال من، پدرش در کنار اوست و هزار جور منفعت از طریق پدر به او می رسد، که بزرگترین آن مهر پدرانه و پشتیبانی پدرانه است.
درد یک خانواده شهید این است که نمی تواند بگوید خون شهید من ریخته شده که شما الان راحت هستید. مگر غیر از این بود که آن قشر مجاهد و رزمنده در جبهه ها، همان چند میلیون نفری بودند که در طول دوران جنگ آمدند، حالا از آن چند میلیون 300 هزار نفر شهید شدند. اگر بخواهیم مملکت را مدیون یک عده بدانیم، اول باید مدیون امام (ره) و دوم کسانی که جان خود را فدا کردند و سوم رزمندگان. افکار عمومی به گونه ای تربیت نشده که بگویند یک رزمنده به گردن ما حق دارد. در دوران دانشجویی نشریه در دانشگاه امیرکبیر منتشر شده به نام تهاجمی به نام دفاع حرف آن این بود که ما جنگ را شروع کردیم و ما خواستیم کشتار شود و بعد اسمش را گذاشتیم دفاع مقدس.
عده ای با جسارت می گویند رزمنده های ما بیخود کردند رفتند جنگ. خوب این حرف را من کجا داد بزنم. آقایی که داری نان اسلام را می خوری، آقایی که داری ضد انقلاب حرف می زنی، اگر مملکت افتاده بود به دست صدام، کجا می خواستی کلاس قرآن بگذاری؟
من یک اعتقاد خاصی نسبت به سپاه و بچه های بسیج دارم. وقتی یک عده به سپاه و بچه بسیجی که اینقدر مخلص است فحش می دهند، ناراحت می شوم و می گویم: شما کجا بودید وقتی آن زمان هیچ کس فکر نمی کرد چون الان می جنگد، بیست سال دیگر حقوق سپاه و بنیاد دارد. اصلا حرف این چیزها بود آن زمان؟
*چهطور است با اینکه امام (ره) سال 68 می گوید؛ نگذارید پیشکسوتان جبهه و خون به ورطه فراموشی سپرده شوند سال 72 در خیابان های همین ممکلت به بسیج و شهادت و شهید فحش می دهند؟
این تفکر دقیقا از آن روز شروع شد که یک مسوول گفت: "مردم از جنگ خسته شده اند، حالا یک نفسی بکشند و رفاه شامل حالشان بشود." نتیجه حرف از رفاه و آسایش زدن شد فراموش کردن جنگ، نتیجه اش شد اینکه 20 سال بعد بگویند: "ممد (محمد) نبودی ببینی رقص آزاد گشته!" فضا به گونه ای شد که الان اسمی از اسلام آوردن در خیابان های تهران با خجالت همراه است. مجبوری اسلام را با چهار تا عکس هنری و لیبرالی قاطی کنی و به خورد جوان بدهی، که به جوان بگویی اسلام هم خوبه!!
اگر همان زمان که امام (ره) رحلت کردند، و رهبر انتخاب شد می گفتید: "ما تا حالا ایستاده ایم، از اینجا به بعد هم جهادی کشور را می سازیم." هر چه مزه و شرینی بود از جهاد بود، ولی وقتی شما بیایید دقیقا برعکس آن آرمان را نشر دهی، نسل که عوض شد، می آید و آرمان های گذشته را چرت می داند.
* تفکر و احساس اینکه خانواده شهید حقی ندارد از کجا پیدا شد؟
در جهان دو تفکر متضاد با یکدیگر وجود دارد. یکی تفکر اسلام ناب محمدی (ص) و دیگری تفکر اسلام آمریکایی. اسلام ناب تشیع که مورد نظر امام (ره) و نظام اسلامی است، در مقابل اسلام آمریکایی مطابق با لیبرالیسم قرار دارد. آقایی که بعد از فوت امام (ره) به صندلی ریاست جمهوری نشست لیبرالیست بود. الان نباید بترسیم بگوییم ایشان لیبرال است، وقتی که برادر خانم همین فرد می گوید: "ما لیبرال دموکراتیک هستیم." شما بیانات حضرت آقا را در آن سال ها بررسی کنید. سراسر اشاره به دوری از تجمل، ساده زیستی، توصیه به راه امام است. مثلا آقا اول گفتند شبیخون فرهنگی، بعد گفتند تهاجم فرهنگی. بعد گفتند ناتوی فرهنگی. حالا هم می گویند فتنه فرهنگی، که گذشت. یعنی آمد حمله خود را زد، خدا را شکر امام زمان (عج) انقلاب را نگه داشت. به نظر من این آقایان ابایی نداشتند از لیبرالی گری، از توسعه اقتصادی منهای اسلام!
*بعضی می گویند: پدران ما رفتند جبهه، و انرژی خود را خالی کردند. حالا آمده اند و می گویند فرهنگ شهادت، فرهنگ دفاع!! ما نمی توانیم به آن صورت زندگی کنیم.
فردی مثل پدر من جدا از خود سازی و معنویت، جنگ چیزی جز مضرت و درد و رنج و عذاب نبود. ایشان به دلیل مجروحیت ها و اثرات شیمیایی که برایش بوجود آمد بود، عذاب می کشید. آثار شیمیایی و جراحت ها وضعیت وحشتناکی داشت.حالا اگر به بگو بخند در جبهه ها حسودیشان شده، اشکالی ندارد بگذارید از حسودی بمیرند. این صحنه های سختی که در نبرد به وجود می آمد، هیچ کدام نه هیجان داشت و نه جذابیت. این شرایط سخت کجایش هیجان و لذت دارد.
حضرت آقا روز 30 خرداد به اساتید بسیجی دانشگاه های ایران فرمودند:" الان ارزش کار کسی که در آزمایشگاه های علمی دارد تلاش می کند و کار علمی انجام می دهد و آن را مثل دسته ای گل به جامعه تقدیم می کند، از جهاد در راه خدا کمتر نیست. " الان زمان جهاد علمی است. اگر از جهاد نظامی خوششان نمی آید اشکالی ندارد بروند جهاد علمی!!
* همسر خود را از چه طبقه ای انتخاب کردی؟
از خانواده پاسدار.
* مهریه چقدر دادی؟
سر مهریه خیلی بحث شد. همسرم با نظرم موافق بود، ولی بزرگانی در اقوام خانواده خانمم موافق نبودند. نهایتا 313 سکه شد. به تعداد اصحاب امام زمان (عج). ولی نظر خودم و خانمم پنج تا بود که موافقت نشد و ما هم ایرادی نگرفتیم.
* اتاقت چند متر است؟
9 متر، البته اتاق من نیست. می بینید که از این خانه های بزرگ نیست. کلا دو اتاق است. یکی 9 متری و یکی 12 متری. من به خاطر حجم کارهایم اتاق مستقل دارم.
* اگر بخواهی مسافرت بروی اولین جایی که انتخاب می کنی کجاست؟
دلم می خواد برم مشهد، یک ماهی بمانم و از راه شمال برگردم!
* پدر چهطور؟ برای مسافرت کجا را انتخاب می کرد؟
اینکه گفتم دقیقا کار پدرم بود.
* آخرین کتابی که داری می خوانی؟
خلاصه کتاب الغدیر
* کتاب های مورد علاقه ات چیست؟
کتاب های مورد علاقه ام به غیر از قرآن و نهج البلاغه، هم پای صاعقه و خلاصه وصایای حضرت امام (ره) با عنوان "برای صد بار خواندن".
* یک جمله خطاب به عکس پدرت بگو؟
"دوست داشتیم اما نشد!"
* حرف آخر
سعی می کنم حرفی نداشته باشم ولی نمی شود؛ دلم نمی آید بعضی از حرف ها را نزنم.
آقازادگی یک اصطلاحی است. مثلا ایشان پدرش مسوول است. ولی آقازادگی به معنای فرزند یک آقا بودن را حقیقاتا باید در فرزندان مظلوم مقام معظم رهبری ببینیم و تعریف کنیم. بعضی مسایل گفتنی نیست...
بعضی از آقازاده ها باید خجالت بکشند... اگر انتقادی کردیم می دانیم وجود دارد و اگر عده ای بدشان میاد! همینی که هست. از سر دلسوزی بود. ولی بعضی افراد واقعا باید خجالت بکشند!
منبع : برنا