عنوان خبر:گزارشی خواندنی از ساخت سریال "پایتخت"
دوشنبه 15 فروردين 1390 - 18:48:35


كارگردان و بازيگران مجموعه تلويزيوني «پايتخت» در نشست نقد و بررسي اين مجموعه كه به همت خبرگزاري فارس برگزار شد، به سوالات پيرامون اين سريال پاسخ گفتند.



به گزارش خبرنگار پيام گلستان به نقل از فارس، نشست نقد و بررسي مجموعه تلويزيوني «پايتخت» به همت خبرگزاري فارس امروز با حضور سيروس مقدم(كارگردان)، الهام غفوري(تهيه‌كننده)، محسن تنابنده (فيلمنامه‌نويس و بازيگر نقش نقي)، ريما رامين‌فر (بازيگر نقش هما)، احمد مهران‌فر (بازيگر نقش ارسطو) و سميرا حسن‌پور (بازيگر نقش گلرخ) برگزار شد. 

**مقدم: سريال «پايتخت» عيدي خوب من به مردم ايران بود

بنابراين گزارش، سيروس مقدم در اين نشست پيرامون چگونگي شكل‌گيري داستان «پايتخت» گفت: سر يك كار ديگر با تنابنده بودم كه يك خط داستان براي من تعريف كرد و گفت نظرت درباره اين كه يك خانواده‌اي با يك كاميون در تهران اسير مي‌شوند، چيست؟ آن زمان اصلا مطرح نبود كه كار براي نوروز ساخته شود و صحبت شايد 6 الي 7 ماه پيش است. من گفتم كه فوق‌العاده است و براي يك كار اجتماعي خيلي خوب است.

وي ادامه داد: ما اين طرح را ما خريديم و به صداوسيما ارائه داديم. از همان ابتدا معلوم بود كه كار، كار نويي است و وقتي هم نگارش شروع شد، من يك "واو " به آن اضافه نكردم چون فيلمنامه به اندازه كافي خوب و محكم بود و شخصيت‌ها قابل درك و رويت بودند. نيازي نبود كه فرد ديگري وارد بازي شده و اصلاحات ديگري وارد كند. واقعيت هم اين است كه از همان ابتدا كه فيلمنامه را مي‌خواندم دو شخصيت را در ذهنم داشتم كه يكي خود نقي بود كه از همان ابتدا فكر كردم تنابنده بهترين گزينه براي ايفاي آن است و مهران‌فر هم من فقط يك عكس از آن ديده بودم و فكر كردم كه ارسطوي خوبي براي ما مي‌شود و خوشبختانه خيلي خوب منطبق شد با شخصيت ارسطو.

مقدم ادامه داد: وقتي به اين تركيب رسيديم تلاش كرديم كه در اين كار متفاوت پيش برويم و مسيري را كه بقيه دوستان ما مي‌روند تا به كار كمدي و طنز بروند، نرويم. براي بازيگر نقش زن و قطعي‌ترين نقشي كه داشتيم خانم رامين‌فر بود كه بهترين گزينه براي نقش هما بود. براي نقش بابا پنجعلي هم دو گزينه داشتيم كه هر دو را امتحان كرديم و به اين نتيجه رسيديم كه آقاي خمسه، بابا پنجعلي بهتري براي اين خانواده است. با دو دختر دو قلو هم در كار قبلي‌ام كه يك تله فيلم بود، كار كرده بودم و محسن تنابنده دو دختر فيلمنامه را بر اساس اين‌ها نوشته و طراحي كرده بود. تركيب بازيگران جديدم را سعي كردم از بچه‌هاي تئاتر كه كم در تلويزيون ديده شده‌اند، انتخاب كردم چون براي من امتياز است و تماشاچي از همان اول با او همراه مي‌شود.

مقدم در پاسخ به اين سوال كه شما در انتخاب خانم رامين‌فر اثري از ايشان ديده بوديد و يا به واسطه اينكه همسر امير جعفري است و جعفري هم يكي از بازيگران ثابت آثار شماست، او را انتخاب كرديد؟ تصريح كرد: من يك تئاتر پيش از ساخت «زير هشت» از خانم رامين‌فر ديده بودم و ربطي به اين كه ايشان همسر آقاي جعفري است، نداشت. من همان جا هم گفتم كه تئاتر جزء معدود تئاترهايي بود كه خسته‌ام نكرد و تا آخر ديدم و كار خوبي بود. سريال خانم بخت‌آور هم كامل ديده بودم، چون كار زيبايي بود و آن را دوست داشتم. تله‌فيلمي كه با آقاي آقاخاني كار كرده بود نيز ديده بودم و خيلي كار از ايشان ديده بودم.

وي گفت: منتها مي‌دانستم كه براي خانم رامين‌فر كار كردن مداوم جلوي دوربين تلويزيون سخت است ولي با آقاي تنابنده و ساير دوستان هم‌فكري كرديم ولي به اين نتيجه رسيديم كه خانم رامين‌فر بهترين گزينه براي ايفاي نقش يك زن روستايي ساده‌دل است كه دو بچه هم دارد. واقعيت هم اين است كه درست‌ترين انتخاب بود.
كارگردان مجموعه «چارديواري» همچنين در پاسخ به اين كه با توجه به واكنش اصفهاني‌ها در مقابل لهجه بازيگران سريال «در مسير زاينده‌رود»، شما از واكنش مازنداني‌ها در استفاده از لهجه نترسيديد؟ اظهار داشت: از اول بنابراين بود كه ما كسي را مسخره نكرده و دست نياندازيم. قصد توهين به آدمي نداشتيم و فرقي نمي‌كرد كه اين آدم كجايي باشد، وقتي بنا بر اين نباشد كه به كسي توهين كني، به عواقبي كه قرار نيست بيافتد نيز فكر نميكني. مثلا اگر در سريال ديگري بحثي درگرفته شايد اين بحث دو طرفه باشد، ما سال گذشته نيز در سريال «چارديواري» تقي تاكسي را داشتيم كه آذري زبان بود ولي كسي از آن ناراحت نشد و براي مخاطبان دوست داشتني بود.

وي توضيح داد: بستگي به اين دارد كه شما چگونه از قوميت‌ها و لهجه‌ها استفاده كنيد. علت اين كه ما نقده را با مازندران جا به جا كرديم نيز اين بود كه مي‌خواستيم بچه‌ها بتوانند بر كار تسلط داشته باشند كما اين كه الان كسي آقاي تنابنده و مهران‌فر را مي‌بيند، فكر مي‌كند كه ما آنها را از دل مازندران بيرون كشيده‌ايم و هيچ كس تا الان غلط محاوره‌اي و لهجه‌اي از ما نكرده است. ضمن اين كه ما با شبكه صحبت كرديم و به آنها گفتيم كه قصد انجام چنين كاري را داريم. آنها هم استقبال كردند و هدف ما احياي قوميت‌ها و لهجه‌ها و فرهنگ نقاطي از ايران است كه شايد مهجور مانده است و شايد اكثرا وقتي نام شمال را مي‌شنوند ياد گيلان مي‌افتند و خيلي تفاوت بين گويش‌هاي مازندران و گيلان را نمي‌دانند.

وي ادامه داد: همه اينها باعث شد كه ما تصميمان را جدي‌تر كنيم و شبكه هم تأييديه را به ما داد و خوشبختانه بازيگران به قدري در اين كار مسلط بودند كه خود من فكر نمي‌كنم كه نه تنها از هدف روز اول‌مان عقب نرفتيم، بلكه چند گام هم با توجه به پايان‌بندي سريال جلوتر بوديم.

مقدم گفت: به نظر مي‌رسد كه واقعا بهتر از اين نمي‌شد كه خانواده‌اي از خطه مازندران را داخل كوهي از مشكلات برد و نشان داد كه در بطن اين مشكلات لبخند از روي لب‌شان پاك نمي‌شود و روز به روز بر اتحادشان نيز افزوده مي‌شود. از آب و گل رد مي‌شوند ولي خندان.

مقدم در اين نشست در پاسخ به اين سوال كه شما خيلي رو و مستقيم به بحث مذمت مهاجرت به پايتخت اشاره كرديد آيا اين كار سفارشي بود و يا تاكيد شده بود كه با اين مضمون سريال بسازيد؟ گفت: من تا به حال در عمرم كار سفارشي نساخته‌ام. قبل از اين كه بحث ساخت «پايتخت» جدي شود، روي طرح تعريفي تنابنده به وجد آمديم و تازه ما پيشنهاد دهنده به شبكه بوديم كه به آنها سريال را ارائه داديم. هدف و فرم سرگرداني خانواده‌اي همراه با كاميون در تهران بود.

وي ادامه داد: بنده خودم يكي از آدم‌هايي هستم كه به حرف سريال «پايتخت» معتقدم. تهران جاي بسيار خوبي است ولي به درد بعضي‌ها نمي‌خورد و مثل مهاجرت ما به كشورهاي ديگر است. خيلي مسائل بايد اتفاق بيافتد كه يك مهاجرت به مشكل برنخورد. ما در سفرمان به علي‌آباد ساعت هفت صبح به هرجا مي‌رفتيم در خانه‌ها به روي‌مان باز بود و مهمان‌نوازي خوبي داشتند ولي در تهران اينگونه نيست. اگر حرف رويي در اين سريال زده شده باشد، خود من آن را دوست دارم و كار بدي انجام نداده‌ايم.

وي همچنين توضيح داد: بخش عمده‌اي از سريال برگرفته از مسائلي است كه واقعا براي ما اتفاق افتاده است. مثل دزدي گوسفند و يا آتش گرفتن كرسي و رهاشدن ترمز دستي. همه اينها اتفاقاتي است كه اطراف ما افتاد و ما هم در سريال استفاده كرديم. به همين دليل است كه تا اين حد براي مخاطب باورپذير شده است.

مقدم درباره انتخاب حسن‌پور براي ايفاي نقش گلرخ نيز عنوان داشت: در انتخاب اين نقش دو ديدگاه وجود داشت. يكي اين كه ما گلرخ را از ميان بازيگران شناخته شده انتخاب كنيم و ديگري اين كه مي‌بايست اين بازيگر به مخاطب ما پيش زمينه ندهد و مخاطب در اولين سكانس او را به عنوان دختري كه از شهرستان آمده ولي هنوز صفا و صميميت زادگاه خود را به همراه دارد و تجربه عشق ندارد و بايد با پديده عشق ارسوط آشنا شده و وارد آن شده و از آن عبور كند. من گزينه دوم را انتخاب كردم و احساس كردم بيشتر جواب مي‌دهد و امروز هم فكر مي‌كنم انتخاب بهتري بود. مردم همان شب‌هاي اول با اين خانواده ارتباط برقرار كردند و امروز محبوب هستند.

كارگردان مجموعه تلويزيوني «چارديواري» در جواب به اين پرسش كه چرا از ساخت آثار آپارتماني پرهيز مي‌كنيد و در تصويربرداري از چند دوربين استفاده مي‌كنيد؟ گفت: من وقتي كه ساخت زير هشت را تمام كردم، فكر مي‌كردم سخت‌ترين كارم است ولي كمي مورد بي‌مهري قرار گرفت و سختي كار در من ماند. همان موقع هم گفتم كه كار بعدي‌ام را در آپارتمان مي‌سازم اما سه تا چهار روز نگذشته بود داستان سخت «پايتخت» را انتخاب كردم. در من بي دغدغه كار كردن وجود ندارد و گويي از كودكي با من بوده است. «پايتخت» به مراتب از «زير هشت» سخت‌تر بود و اولين كار من بود كه بدون دكوپاژ جلو مي‌رفتم و خودم را با رويدادها يكي مي‌كردم و ميزانسن را بر اساس آنچه پيش خواهد آمد تغيير مي‌دادم. من بعد از تمرين بچه‌ها تازه جاي دوربين‌ها را پيدا مي‌كردم تا كار به مستندترين شيوه‌اش تصوير شود.

وي ادامه داد: سه عامل بازدارنده در كار من كه هركدام به تنهايي مي‌توانست كار را زمين بزند، در سريال «پايتخت» وجود داشت. يك اين كه امسال خلاف سال گذشته كه براي زير هشت زمستان مي‌خواستيم و نبود، زمستان بسيار سختي داشتيم و هوا سرد بود به خصوص كه ما از منطقه بسيار سردي كار را شروع كرديم. دوم دو بچه 5 ساله كه مهار و كنترل اين‌ها واقعا كار سختي بود و گروه بايد خود را با اينها هماهنگ مي‌كرد. همچنين عامل مهم‌تر از همه اينها يك كاميون هفت متري 12 تني بود كه تاكيد خود من هم اين بود كه تا جايي كه مي‌شود بدل نداشته باشيم و خود آقاي مهران‌فر رانندگي كنند.

مقدم افزود: آوردن اين كاميون به بافت‌هاي قديمي تهران و خانواده‌اي را سوار و پياده كردن بسيار سخت بود. ولي هر سه اين عوامل به شدت جذاب است. لوكيشن خانه آنها خيلي سخت ولي بسيار جذاب بود. اين سريال توليد سختي داشت. اين سختي احتياج به گروهي سخت كوش احتياج داشت و در همان هفته اول تنبل‌هاي گروه غربال شدند.

وي درباره استفاده ار دخترهاي دو قلو در سريالش نيز اظهار داشت: ما روز اول دو عروسك هم سايز اين دو كودك تهيه كرديم چون فكر مي‌كرديم كه خيلي مشخص نمي‌شود و مي‌توانيم در جاهايي از عروسك‌ها استفاده كنيم ولي حتي نفس كشيدن اين كودكان در خواب هم بسيار اهميت داشت. به همين دليل از عروسك‌ها استفاده نكرديم. چون حتي نفس كشيدن آنها هم به كار زندگي مي‌بخشيد.

وي درباره موسيقي مجموعه تلويزيوني پايتخت نيز تصريح كرد: منطقه مازندان منطقه‌اي است كه فرهنگ و آداب دارد و خود به خود مبدا حركت است. مخصوصا مازندارن كه موسيقي خيلي غني دارد به ويژه منطقه علي آباد كه هم نوازندگان ماهري دارد و هم خوانندگان زبده‌اي. به همين دليل وقتي صحبت از موسيقي پايتخت شد، خود به خود نام «آريا عظيمي‌نژاد» مطرح شد، او سال‌ها روي موسيقي اقوام و نواحي كار كرده و آرشيو غني دارد و آدم‌ها را مي شناسد. او به مازندران و گلستان رفت و موسيقي سريال را پس از گفت‌وگو با هنرمندان اين خطه ساخت. اين موسيقي با ورود به تهران كمي الكترونيك مي‌شود و وقتي پايتخت مشكلات خود را بر خانواده مسلط مي‌كند، موسيقي الكترونيك نيز بيشتر مي‌شود. در آخر هم وقتي خانواده تهران را رها مي‌كنند، موسيقي ناب خودشان غالب مي‌شود.

وي در پايان سخنان خود گفت: قبل از عيد همه از من پرسيدند كه عيدي براي ما چه داري؟ و من گفتم كه پايتخت عيدي سازندگان اين سريال به مردم است و فكر مي‌كنم كه عيدي خوبي به مردم دادم.

**تنابنده: تعريف يك قصه تميز درباره مهاجرت براي ما خيلي مهم بود

بنابراين گزارش، تنابنده در اين نشست گفت: داستان مجموعه تلويزيوني «پايتخت» يك ايده از «تورج اصلاني» بود كه من اين ايده را خيلي دوست داشتم و حدود يك سال پيش آن را تبديل به طرح كردم ولي ابتدا نه براي سريال ولي از همان موقع احساس مي‌كردم كه ايده جذابي براي سريال است و از همان موقع شروع به بسط و گسترش ايده كردم. با آقاي اصلاني صحبت كرديم و ايده را چندين برابر قيمت از او خريديم و تبديل به طرح و نگارش شد.

وي ادامه داد: خشايار الوند نيز از قسمت پنجم به ما اضافه شد و چند قسمتي در خدمت‌اش بوديم. او خيلي براي كار زحمت كشيد.

تنابنده در پاسخ به اين سوال كه داستان توسط خود شما نوشته شده است، زمان نگارش نقي را بر اساس خود و بازي خودتان نوشتيد و يا بعد به اين نتيجه رسيديد كه نقش را خودتان ايفا كنيد؟ اظهارداشت: قرار بود سريال نوشته شود و بعد درباره نقش نقي حرف بزنيم. در چند باري كه با آقاي مقدم كار كرده بودم، خيلي دوست داشتم با آقاي مقدم كار كنم ولي هربار به دليلي نمي‌شد ولي اين بار به من گفتند كه خودت نقش نقي را بازي كن، من هم خيلي استقبال كردم و به قول معروف روي هوا زدم.

وي ادامه داد: اين خانواده اصلا از ابتدا اهل مازندران نبودند و خانواده‌اي بودند كه از نقده مي‌آمدند و يواش يواش در طي كار به اين نتيجه رسيديم كه اهل مازندران باشند.

وي با بيان اين كه ما يك فيلمنامه‌اي الزاماْ با اسم فلاني و شخص خاص نداريم، توضيح داد: فيلمنامه ما توسط افراد تيم دائم در حال پويا شدن و نو شدن است و عمده‌ترين چيزي كه اتفاق افتاد اين بود كه سر و شكل مي‌گرفت و تبديل به متن مي‌شد، دائم در حال تغيير بود و از جايي بازيگران به قدري سوار بر موقعيت شده بودند كه ما دائم حرف مي‌زديم و فيلمنامه را بسط و گسترش مي‌داديم. در تيتراژ نام‌هايي براي نگارش فيلمنامه آمده است اما يك تيم پشت فيلمنامه است.

بازيگر نقش نقي همچنين درباره لهجه‌‌اش در اين سريال نيز توضيح داد: ما به اين نتيجه رسيديم كه الزاما اين خانواده بايد از جغرافيايي بيايند كه ما در تصوير وقتي مي‌بينيم خيلي لذت ببريم و وقتي كه با معضلات تهران مواجه مي‌شوند، ببينيم كه چه زيبايي‌ها و لذت‌هايي را از دست داده‌اند. در نهايت به اين نتيجه رسيديم كه بهترين جا استان گيلان يا مازندارن است. از آنجائي كه مازندان و به خصوص گلستان خيلي مهجور بود و من خيلي خوب استان گلستان را مي‌شناختم ترجيح داديم كه اين خانواده گلستاني باشند. من نسبت به لهجه آنها هم تسلط بسياري داشتم.

وي ادامه داد: در سريال آقاي فتحي نيز، آقاي فتحي زحمت بسياري كشيده بود ولي نسبت به سريال بي‌مهري شده بود. چون هرجور نگاه مي‌كني به نظر نمي‌رسد كه ايشان قصد توهين به لهجه‌ و مردم اصفهان را داشته باشد. به نظرم خيلي هم مي‌بايست از آقاي فتحي تقدير و تشكر مي‌شد، چون او تمام عواملش را به اصفهان برد.

نويسنده فيلمنامه سريال پايتخت همجنين درباره لهجه مهران‌فر نيز گفت: مهران‌فر ذاتاْ اكثر لهجه‌ها را به سادگي حرف مي‌زند. اينكه تقليد صرف باشد نيست. او آنقدر آدم‌هاي متفاوت ديده كه برايش كار راحتي است. او يك زنبيل از اين هنرها دارد كه به تدريج رو مي‌شود. اين براي ما شدني بود كه حتما رامين‌فر نيز مازني حرف بزند چون از يزدي صحبت كردن راحت‌تر بود ولي بيشتر اين رنگ‌آميزي براي ما اهميت بسياري داشت.

تنابنده در بخش ديگري از اين نشست درباره گريمش در سريال "پايتخت " توضيح داد: صحبت‌هاي بسياري شد و به نظرم در متن و شكلي كه مي‌توانستم نقي را ارائه بدهم گريمم بود. من بعد از طراحي گريم كاملا شوكه شدم چون همين گريم خيلي مسائل را براي من روشن كرد و آورد. خيلي چيزهايي كه بايد رويش فكر مي‌كردم تا پيداي‌شان كنم، گريم آنها را برايم آورد.

وي ادامه داد: درباره لباس‌ها هم بايد بگويم كه روي رنگ‌ها، بافت‌ها و جنس چيزي كه نقي مي‌پوشيد، فكر شده بود. براي يكسري دسته‌بندي شده و فكر مي‌كنند كه يك گچ‌كار، حتما يك تكه گچ به مو و يا لباسش چسبيده است. درحالي كه در عالم واقع اينطور نيست و هركسي هرطور دوست داشته باشد لباس مي‌پوشد. ضمن اين كه درمورد مردم شمال اين مطلب كاملا صحت دارد كه اگر حتي از وضع مالي خوبي برخوردار نباشند، حتما آراستگي ظاهر خود را حفظ مي‌كنند. مردم بسيار شريفي هستند و اگر صورت خود را با سيلي هم سرخ كنند باز هم ظاهرشان را حفظ مي‌كنند.

تنابنده همچنين درباره فشردگي و استرس پياپي كه در فيلمنامه وجود داشت و مواجهه پي در پي خانواده معمولي با مشكلات نيز تصريح كرد: در اين كار اتفاقات عجيب و غريبي افتاد. همه فكر مي‌كنند مثلا در ماه رمضان يك نوع سريال سازي جواب مي‌دهد و ما الزاما بايد به اين مسير برويم. راجع به عيد فكر مي‌كنند مردم الزاما بايد قهقهه بزنند. ما مخالف اين نيستيم كه مردم بايد در نوروز شاد باشند اما اين كه فقط كار طنز باشد و پشتوانه‌اي نداشته باشد، كمي ترديد داشتيم. ما تلاش كرديم سريال به زندگي واقعي شبيه باشد و شيريني‌ها و تلخي‌ها در كنار هم باشند و قصه‌اي بگوييم كه شايد در ظرف شيرين نيست ولي در فرم مخاطب را مي‌خنداند.

وي با بيان اين كه تلاش كرديم كه بريده و چكيده لحظات زندگي را داشته باشيم و لحظات ناب‌تري باشند، اظهارداشت: ما معماري را براي اين خانواده فرض كرديم كه از هر طيف سني را به همراه داشته باشند و حداقل يك بزرگ‌تر آنها را همراهي كند. نه مثل بسياري از كارهايي كه يك مشت جوان دور هم جمع شده‌اند و كار فقط محض خنده است. در عالم واقع همه طيف سني در خانواده‌ها وجود دارد و به همين دليل بابا پنجعلي و دو دختر دو قلو در كار گنجانده شدند. كار كردن با دو بچه در شرايط تنگ و ترش خيلي كار سختي بود و به همه اين ها از قبل فكر كرده بوديم تا بافت آدم‌ها، نوتر باشد.

برنده جوايز جشنواره فيلم فجر در سه دوره اخير، در ادامه عنوان داشت: بحث امروز مخصوصا نسبت به آدم‌هاي بزرگ‌تر كه كاركرد پدر يا مادر بودن‌شان را از دست داده‌اند، محل سوال بود. خيلي‌ها اين افراد را به آسايشگاه مي‌برند، اما اين خانواده شهرستاني با توجه به همه معضلات‌شان، پدر را با خود دارند و برايشان شريف و ارزشمند است. خيلي محترمانه با پدر رفتار مي‌كردند و در سخت‌ترين شرايط بهترين جا و غذا متعلق به پدر خانواده بود و برايم اهميت داشت كه يك‌بار ديگر به خانواده برسيم.

وي افزود: من از آقاي مقدم تشكر مي‌كنم كه با توجه به شرايط سخت و دشواري كه داشتيم مثل يك كارگردان نوپا و تازه‌كار كه همه‌چيز برايش جذاب است، همواره در كار دقت و وسواس داشت. ما مي‌توانستيم سريال را مثل آثار ديگر در آپارتمان بسازيم ولي از شمال آغاز كرديم و با سختي و برف آمديم و تا آخر كار هم سختي تمام نشد. ماندن در رودخانه و اينها تا از آب و گل بيرون بيايند و برگردند به شمال.

وي همچنين در پاسخ به اين كه آيا فيلمنامه «پايتخت» سفارشي نوشته شده بود كه تا اين حد مستقيم به مقوله مهاجرت مي‌پرداخت؟ گفت: چه دليلي دارد كه حرف زدن از مهاجرت بد باشد؟ آن هم زماني كه داستان ما داستان مهاجرت است. چرا بايد آن را در لايه‌هاي زيرين قرار بدهيم؟ تعريف يك قصه تميز براي ما خيلي مهم بود. اين قصه را دوبار نوشته‌ام و اصلا از تهران خارج نبود. آنها در كنار خط راه‌آهن زندگي مي‌كردند و حتي همه ما هم آن قصه را دوست داشتيم ولي به اين نتيجه رسيديم كه جان مطلب ادا نمي‌شود و عقيم است. مي‌دانستيم كه وقت كم است ولي همه چيز را عوض كرديم و به شهرستان رفتيم.

**مهران‌فر: سيروس مقدم طوري رفتار مي‌كند كه گويي بازيگر صاحب اثر است

همچنين مهران‌فر در اين نشست گفت: من با لهجه مازني‌ها آشنايي داشتم و چند ماهي از خدمت سربازي‌ام را آنجا گذرانده بودم. از ابتدا هم تنابنده به من گفت كه بايد با هم اين لهجه را داشته باشيم و با شناختي كه او از من شناخت داشت و مي‌دانست مي‌توانم از پس اين نقش بربيايم، نقش ارسطو را به من سپردند.

وي ادامه داد: در كنار لهجه، بحث رفتارها و تكيه كلام‌ها هم مطرح بود كه يكسري از آنها را قبل از شروع فيلمبرداري پيدا كرديم و بقيه را در طول كار يافتيم. حتي تا 20 روز اول فيلمبرداري هم هنوز گيج بوديم كه اين نقش چه ويژگي‌هايي داشته باشد. تكرار كلمات و يا راه رفتن و خنديدنش هم از جمله اين موارد بود.

وي با بيان اين كه آرزوي هر بازيگري است كه با آقاي مقدم كار كند، اظهار داشت: من پيشنهادات بسياري براي حضور در آثار تلويزيوني داشتم ولي مي‌ترسيدم. اما مطمئن بودم كه كار آقاي مقدم حتما موفق خواهد بود و به همين دليل به اين سريال آمدم.

بازيگر نقش ارسطو همچنين درباره گريم خود نيز اظهار داشت: به نظر من آقاي اسكندي خيلي خوب از پس گريم بازيگران برآمده بود. در طراحي گريم براي من يك لنز هم طراحي كرده بودند كه خيلي مرا ارسطو مي‌كرد، منتها از جايي لنز مرا خيلي اذيت كرد و تنها در 10 روز اول توانستم از آن استفاده كنم و بعد حذف شد. آن لنز هم از جزئيات دقيق طراحي گريم بود كه اگر ادامه‌دار بود، بسيار تاثيرگذارتر بود و بهتر جواب مي‌داد.

وي در پاسخ به اين سوال كه رابطه ارسطو با نقي و خانواده‌اش خيلي پيچيده است، با همه سختي‌هايي كه اين خانواده دارند، او آنها را تنها نمي‌گذارد و همراهي‌شان مي‌كند، چرا؟ گفت: يك سري علائق، آروزها و ترس‌ها در همه ما وجود دارد. ارسطو يكسري علايق دارد. او پسرخاله‌اي دارد كه رفيقش است و علاقه‌اش نسبت به اين خانواده شهرستاني و ديرينه است به همين دليل آنها را ترك نمي‌كند و دلبستگي و عشقش به گلرخ نيز و فراهم شدن بستر رسيدن به گلرخ، باعث مي‌شود كه در اين موقعيت بماند و فرار نكند.

وي ادامه داد: اين آدم يكسري علاقه و احساس داشت كه هرچه جلوتر مي‌رفتيم، ريشه‌دارتر مي‌شد و يك خانواده مي‌شدند. رنگ‌آميزي روابط بين اين افراد ماجرا را به شكلي پيش مي‌برد كه مخاطب احساس مي‌كرد دارد يك خانواده را مي‌بيند. چيزي كه در فيلمنامه و ساختار هم رويش تاكيد بسياري بود. رئاليسمي كه حتي در نوع دكوپاژ و فيلمبرداري هم نمود داشت و ما احساس مي‌كرديم كه يك كار مستند و رئال مي‌بينيم. اين شخصيت‌ها جايي با هم خوب بودند و جايي بد و در نهايت به جايي مي‌رسيدند كه همديگر را دوست دارند. اگر هم اين حس به مخاطب منتقل شده به خاطر همدلي عوامل در پشت دوربين بود و من جاهايي واقعا از دست نقي و پنجعلي مي‌خنديدم.

وي درباره حضورش در اولين سريال تلويزيوني نيز تصريح كرد: من كار سريال انجام نداده بودم و نياز داشتم در اثري باشم كه مخاطب من را بشناسد. اين فقط در مورد من نيست و بيشتر متعلق به بازيگران تئاتر است. مقدم طوري با بازيگر رفتار مي‌كند كه انگار صاحب اثر هستي و فكر مي‌كنم از هوشمندي آقاي مقدم است. قبل از كار هم با آقاي مقدم صحبت كرديم كه به يك نابازيگري برسيم. علي‌رغم اينكه ما بايد در نظر داشتيم كه يك كار شيرين نوروزي مي‌سازيم. من خودم اغراق‌هايي داشتم كه شخصيت را به تيپ تبديل مي‌كرد و احساس مي‌كردم كه اينها بايد باشد تا مخاطب شخصيت‌ها را دوست داشته باشد. جايي گاهي واقعا پاي جان‌مان در ميان بود، مانند رانندگي كاميون و يا اينكه جايي من چنان خودم را به زمين زدم كه اگر حالت عادي بود، مي‌گفتم ده ميليون تومان بدهيد تا خودم را اينطور زمين بزنم.

وي ادامه داد: شرايط كار سخت بود اما همه با دلگرمي و عشق در كار حاضر مي‌شدند. حتي حضور خانم حسن‌پور نيز يك اتفاق خوب در كار بود. در فيلمنامه يك‌سري اتفاقاتي افتاد كه باعث شد فيلمنامه به سمت ديگري هدايت شود مانند كشيده شدن ترمز دستي كاميون كه من همه آنها را به فال نيك مي‌گيرم. شرايط كاملا تئاتري بود و ما هم لذت مي‌برديم. چون در تئاتر روي نقش‌ها كندوكاو بيشتر است و در اين سريال هم ما در مقابل سختي‌ها، صبوري مي‌كرديم و تلاش‌مان به رسيدن به خلاقيت بود. راضي نگه داشتن مخاطب كار سختي است و نياز به كار و فعاليت بسياري دارد.

وي گفت: من به تقسيم‌بندي در كار اعتقادي ندارم و فكر مي‌كنم كه بازيگر بايد توانايي حضور در هر نقشي را داشته باشد. تئاتر مادر است و اگر ما در سينما و تلويزيون آثار خوبي داريم به واسطه تئاتر است، اميدوارم كه به تئاتر ارزش داده شود.

**رامين‌فر: تهراني‌ها اعتراضي به سريال‌ها ندارند

رامين‌فر نيز در اين نشست گفت: من با توجه به داشتن بچه كوچك ترجيح مي‌دهم كه سالي يك كار بيشتر انجام ندهم و تابستان سال گذشته هم سر يك فيلم سينمايي بودم كه سه ماه طول كشيده بود و واقعا قصد نداشتم كه به اين زودي‌ها، كار ديگري انجام بدهم ولي وقتي عواملي كه به آنها اعتقاد دارم دور هم جمع باشند، نه گفتن به آنها كار بسيار دشواري است. ضمن آن كه در آثار مقدم همواره رنگ‌بندي بسيار زيبايي وجود دارد و مطمئن بودم كه در نهايت كار زيبا و موفقي به مخاطبان عرضه مي‌شود.

رامين‌فر در پاسخ به اين سوال كه با سختي‌هاي اين پروژه چطور كنار آمديد؟ اظهار داشت: واقعيت اين است كه كار خيلي هم سخت نبود. و علي رغم سختي و كندي كه در كار داشتيم، چون مي‌دانستيم نتيجه كار رضايت بخش است، تحمل همه اين سختي‌ها راحت مي‌شود.

بازيگر نقش هما همچنين در پاسخ به اين سوال كه شما با توجه به غلظت بالاي لهجه آقايان تنابنده و مهران‌فر لهجه نداريد، درحالي كه به نظر مي‌رسد با توجه به لهجه يزدي شما در فيلم «يه حبه قند»، شما توانايي استفاده و به كارگيري لهجه را داريد، اين تصميم از سوي شما بود يا كارگردان؟ پاسخ داد: در فيلم «يه حبه قند» ما 5 دختر متعلق به يك خانواده يزدي بوديم كه در اين شهر زندگي كرده‌اند و حتما بايد با لهجه يزدي صحبت مي‌كرديم، تقريبا دو ماه قبل از آغاز فيلمبرداري آقاي ميركريمي براي ما كلاس لهجه گذاشت و خيلي فشرده تمام ديالوگ‌هاي فيلم را با مربي كار مي‌كرديم و خيلي قابل قبول از آب درآمد.

وي ادامه داد: ولي ما زمان كمي براي سريال «پايتخت» داشتيم و چون من هيچ آشنايي با لهجه مازندراني نداشتم، قرار شد كه لهجه نداشته باشم. چون اصلا لازم نيست كه همه لهجه داشته باشند و من بد صحبت كنم و كار طوري باشد كه براي مخاطب آزاردهنده باشد. همچنين به آقاي مقدم هم گفتم كه اگر لازم است كه من حتما لهجه داشته باشم، حاضرم كه اين كار را حتما انجام بدهم. ولي آقاي تنابنده و مقدم گفتند كه رنگ‌آميزي متنوعي در كار وجود داشته باشد. مثل خيلي از خانواده‌ها كه مثلا ترك هستند ولي همه تركي صحبت نمي‌كنند. به نظرم شايد اين بافت جذاب‌تر هم شد.

وي در پاسخ به اين سوال كه چرا هما با همه سختي‌ها صبور است و در مشكلات همسرش را تنها نمي‌گذارد نيز اظهارداشت: هما يك مادر و زن است كه تحت هر شرايطي خانواده‌اش برايش مهم است. به هر حال موج زندگي آنها را بالا و پايين مي‌برد ولي آنها همديگر را داشتند و از بودن با هم لذت مي‌بردند. او زني بود كه با همه سختي‌ها مي‌ساخت تا خانواده‌اش شاد باشند.

رامين‌فر افزود: شايد يكي از جذاب‌ترين بخش‌هاي سريال روابط آدم‌ها با يكديگر بود كه بسيار متحد بودند و پشت هم قرار داشتند. حتي در خيابان به من مي‌گفتند كه تو چقدر با پدر شوهرت خوب رفتار مي‌كني. هما پذيرفته بود كه پدر نقي هم مانند پدر خودش است و بايد رفتار خوبي با او داشته باشد. يا مي‌گفتند كه اين دخترها متعلق به خودتان است؟ اين اخلاق گرم متعلق به شهرستاني‌هاست و در تهران اين رفتار كمي سردتر است.

وي همچنين با اشاره به اين كه كاراكترهاي با لهجه شهرستاني نسبت به سريال‌هايي كه در آن شخصيت‌ها بدون لهجه و با بيان تهراني صحبت مي‌كنند، خيلي كم‌ترند، تصريح كرد: به نظرم تهراني‌ها صبورترين افراد هستند. چون در هر فيلم و سريالي، كاراكترهاي تهراني‌ در نقش‌هاي مختلف سريال‌ها ظاهر مي‌شوند ولي هيچ وقت اعتراض نمي‌كنند كه آيا ما تهراني‌ها اينقدر بد هستيم؟! اينجا جا دارد از مردم تهران هم تشكر كنيم!

**حسن‌پور: با حمايت مقدم و رامين‌فر ترس‌ام از بازي در «پايتخت» ريخت

به گزارش فارس، حسن‌پور در اين نشست، گفت: اولين حضور من نقش مهتاب در سريال «چارديواري» به كارگرداني آقاي مقدم در سال 89 بود و پس از آن امسال در «پايتخت» حاضر شدم.

وي درباره اين كه چرا در اين سريال با لهجه صحبت نكرده است، توضيح داد: تنها شخصيتي كه دو الي سه سال به تهران رفت و آمد داشته، گلرخ است كه دانشجوست. من اول هم با آقاي تنابنده براي داشتن لهجه صحبت كردم ولي ايشان گفتند كه شخصيت هما هم لهجه ندارد و داشتن لهجه ضروري نيست.

بازيگر نقش «گلرخ» درباره همراهي اين جوان دانشجو با خانواده هما نيز تصريح كرد: گلرخ دوست هما است و به واسطه دوست و همشهري بودن در كنار اين خانواده مي‌ماند و آنها را در مشكلات‌شان همراهي مي‌كند.

او همچنين راجع به سختي كار در اولين تجربه جدي تلويزيوني‌اش گفت: كار با اين شرايط سخت نبود البته براي من كار با بازيگران مقابلم دشوار بود. چون همه آنها حرفه‌اي بودند و همچنين من حدود يك ماه ديرتر از آنها به جمع‌شان پيوسته بودم. به اين فكر مي‌كردم كه نكند من نتوانم به اين خوبي با جمع كنار بيايم. بازيگران همه حدود 10 الي 15 سال سابقه كار داشتند اما با اين اوصاف، حمايت‌هاي آقاي مقدم و خانم‌ رامين‌فر بسيار به من كمك‌كننده بود.

وي گفت: نمي‌دانم چقدر در كارم موفق بودم ولي خيلي مي‌ترسيدم و كوچك‌ترين عنصر در اين مجموعه بودم. من قرار بود در «زير هشت» نيز با آقاي مقدم كار كنم اما نشد، آثار مقدم معمولا همواره مورد استقبال مخاطبان قرار مي‌گيرد.



این خبر از طرف پایگاه خبری گلستان نیوز
( http://www.golestannews.ir/news-3240.html )