عنوان خبر:احمدی نژادی ها » چرا ابتر شدند !؟
يكشنبه 28 فروردين 1390 - 23:03:56


چند روز پیش صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران داشت فیلم داستانی هانس کریستین اندرسن را پخش می کرد . در این فیلم اندرسن در یک ملاقات کاملا تصادفی مورد توجه ژوناس کالین قرار می گیرد. او اندرسن را به مدرسه گرامر در اسلاگلس می فرستد و تمام مخارج مدرسه را هم شخصاً به عهده می گیرد. تا اینکه در عین تدریس تنش هایی مابین استاد و اندرسن پیش می آید و طبق معمول استاد حق این را دارد که شاگرد خود را تنبیه نماید . اما استاد می گوید چون شما ( اندرسن ) از طرف کالین به این مدرسه معرفی شده اید من حق تنبیه شما را ندارم و توضیح می دهد که: هیچ کجای تاریخ شاهزادگان نافرمان را تنبیه نکرده اند و اما همیشه در کنار آنها اشخاصی بوده اند به نام « بلاگردان » و مواقعی که شاهزادگان خطایی مرتکب می شدند ، استادان به جای شاهزادگان « بلاگردان » ها را تنبیه می کردند . و استاد اندرسن هم در طول فیلم بارها و بارها « بلاگردان » اندرسن را مورد تنبیه های سخت و دشوار قرار می دهد.




حکایت این ماجرا مرا به یاد احمدی نژاد و رحیم مشایی انداخت و اصولگرایان اصلاح طلبی که اغلب به جای هجوم به سیاست های احمدی نژاد ، بلاگردان او یعنی مشایی را و سخنرانی او را پیراهن عثمان می ساختند و می سازند تا زهر چشمی از احمدی نژاد رئیس جمهور گرفته باشند و اما پس از آنکه رئیس دولت مشایی را از سرپرستی نهاد ریاست جمهوری بر کنار کرد.اصولگرایان اصلاح طلب و صد البته فرصت طلب ، شیوه « برخورد مستقیم » را پیشه خود ساختند و چون میرزا رضای کرمانی ، با لوله تفنگ خود قلب رئیس جمهور احمدی نژاد را به جای ناصرالدین شاه نشانه رفتند و همچنان آن سوال قاضی میرزا رضای کرمانی را بی پاسخ گذاشتند ، آنجا که گفته بود: « مگر انوشیروان را پشت دروازه نگه داشته اید که این را بکشید و آن را جای این بگمارید ؟»
هر آن کس که منصفانه انقلاب ایران و مسائل سیاسی آن را دنبال می کند. منکر اشتباهات احمدی نژاد و احمدی نژادی ها نیست . اما باید سخت به این باور اعتقاد داشت که احمدی نژاد برگزیده خداوند نیست ، معصوم نیست ، از سفینه خدا پا بر زمین نگذاشته است که « رحیم مشایی » نداشته باشد ، فرشته ها او را بر ما ارزانی نداشته اند که فاقد « محمد رضا رحیمی » باشد. اعتراض باید کرد به برکناری های سنگالی اش ، انتقاد باید داشت بر ملک عبدالله بازی هایش ، اما دل آدم خون می شود وقتی می بینید ، بعضی ها از مشایی غولی می سازند که حتی خدا هم جلودارش نیست! و از یاد می برند فتنه 88 را ، آنگاه که آمریکا + انگلیس + اسرائیل + تمام غرب و شرق و هاشمی و خاتمی و موسوی و کروبی و سلطنت طلب و گوگوش و سروش و ... با هر آنچه را که در توان داشتند در مقابل نظام صف آرایی کردند و اما آنچه به دست آمد چی بود ؟ « نه دی »
مشایی ماسون! حتی اگر همه ماسون های از دنیا رفته را از گورهای خود فرا خواند و زان پس ، پشت سر ماسون های زنده ، لشگری را به صف کند. باز هرگز نخواهد توانست ذره ای غبار بر رخ نظام جمهوری اسلامی ایران بنشاند. مگر او ندیده است که « مکتب اسلام » چگونه « مکتب لیبرالیسم » را در حالی که تمام امکانات عالم را در ید خود داشت ، به خاک ذلت نشاند ؟ « ماسونی ها » که جای خود دارند.
فلذا ، ای کسانی که در سال 90 به جای « جهاد اقتصادی » جهاد علیه مشایی براه انداخته اید و ای برادری که احمدی نژادی بودی و اکنون ابتر شدی ! این همه بر مشایی « حساس نشو » پندارت این است که عاقبت مشایی با گرگ ها خواهد رقصید ! اما تو خود گفتارت ، هم اکنون در میانه میدان « جرس » یها و « بالاترین » ها جولان می دهد . ای مداح اهل بیت که واژه هایت بوی اهل جهنم را بر مشام آدمی تداعی می کند ، چون آتشفشان بر سر احمدی نژاد نبار و دشمنانش را به وجد نیار . چشم هایت را که بشوری ، خواهی دید در نشریات اصولگرایان اصلاح طلب ، هزاران هزار مطلب و سخنرانی نشر پیدا می کند که گفتار های مشایی « غلام است آن را » این همه فرعی ها را به جای اصلی ها نه نشانید لطفا .
نقل است که تاجری از خراسان که به امام خمینی هم ارادت خاصی داشت ، طی سفری به نجف ، خدمت امام می رسد و اجازه می خواهد که وجوهات شرعی خود را به انجمن حجتیه پرداخت نماید. امام می فرماید : « شاه باید برود ! » تاجر مشهدی وقتی جواب غیر مرتبط می شنود فکر می کند امام اشتباهی شنیده ، دو باره سوال خود را تکرار می نماید و باز امام همان پاسخ قبلی را تکرار می کند . آن وقت تاجر ایرانی تازه متوجه می شود که از نظر امام ، رفتن شاه اصل است .( به نقل از طاهر احمدزاده استاندار اسبق خراسان )
مقام معظم رهبری هم بارها و بارها به این موضوع اشاره کرده اند و گفته اند که : « باید مسائل را اصلی- فرعی کرد و مراقب بود که مسائل درجه دوم ، جای مسائل اصلی و تعیین کننده را نگیرد.» و باز گفته اند که : « از بالا اوضاع کشور را نگاه کنید ؛ آن وقت جای خودتان را درست پیدا می‏کنید که کجا باید باشید ، چه کار باید بکنید ، به چه چیز باید حساسیت نشان بدهید ، به چه چیز بایدحساسیت نشان ندهید . همان طور که گفتم گاهی یک حرف حق را نباید زد ؛ چون گفتن این حرف ، پازل دشمن را تکمیل می‏کند. مواظب باشید در هیچ مرحله‏ ای ، شما تکمیل‏ کننده‏ ی پازل دشمن نباشید.» ( مقام معظم رهبری )
واقعیت آن است که امروز « ملتی بوجود آمده که تمام مسلمات آمریکا را زیر سؤال برده ؛ همه ‏ی مسلمات سیاسی رأس قدرت ، رفته زیر سؤال . زیر سؤال رفتن ، فی‏ نفسه چیزی نیست ؛ اما اشکالش برای امریکا این است که این مجادله‏ ی سیاسی ، یک مجموعه‏ ی عظیمی تماشاگر دارد. تماشاگرها کیستند ؟ ملتها ؛ که دارند نگاه می‏کنند و می‏بینند. تأثیری که این در روحیه‏ ی ملتها می‏گذارد ، برای قدرت استکباری امریکا از هر زهری تلخ‏تر است. امروز در همان کشورهایی که امریکا بر دولتهای آنها مسلط است ، در آسیا و آفریقا و خاورمیانه و امریکای لاتین ، در بین ملتهای آنها ، امریکا منفورترینِ دولتهای دنیاست. این به خودی خود پیش نیامده ؛ این تصادفی پیش نیامده.» ( همان ) خون و دلها خورده ایم تا بدین جا رسیده ایم.
امروز وقتی آن بحرینی کفن می پوشد به عشق رهبر آزاده و رئیس جمهور انقلابی ایران به جنگ تانک های آل سعود و آل خلیفه میرود، امروز وقتی آن مصری تا سحر در میدان التحریر خواب را بر خود حرام می داند و یا آن تونسی با فریادی رسا در شمال آفریقا « مرگ بر آمریکا » می گوید و یا آن یمنی که در میانه خون و آتش « شجاعت احمدی نژاد » را بر رخ « صالح » نوکر آل سعود می کشد و آن رزمنده لیبیایی ، وقتی بدنبال تجربه های هشت سال دفاع مقدس ماست و هزاران هزار نمونه دیگر « به خودی خود پیش نیامده ؛ این تصادفی پیش نیامده » بذر همه این واقعیت ها را ملت ایران در دل عالم افکنده است . رئیس جمهور انقلابی ایران ، با سماجت ترس را از دل ملت ها فرو ریخت و نشان داد که آمریکا ، ببر است و اما ببر کاغذی . رفت عراق و بیخ گوش اشغالگران بر گوش ملت عراق نغمه رهایی خواند . رفت نیویورک و در قلب شیطان ، مرگ لیبرالیسم و سرمایه داری را فریاد کشید و ...
این ملت را ،رئیس جمهور این ملت را، این نظام را باید باور کرد، باید بارور کرد. معجزه این ملت « کتاب » است، این ملت نهج البلاغه دارد، عاشورا ساز است، عاشورا طلب است، مکتب انتظار و اعتراض دارد. صحیفه نور دارد ، سید علی دارد ، احمدی نژاد دارد و اما ، این ملت از اصولگرایان اصلاح طلب انتظار دارد و کمترین آن، این است که اگر نمی توانید « قاتق نان » این ملت باشید ، حداقل قاتل جان و راهش نباشید.


منبع : وبلاگ حریم



این خبر از طرف پایگاه خبری گلستان نیوز
( http://www.golestannews.ir/news-3426.html )