عنوان خبر:«چفیه» ی غلامرضا عارفیان!
شنبه 10 مهر 1389 - 05:48:12


در بین شهدا افرادی بودن که به نظر میاد هنوز ابعاد وجودی اونها اونطوری که باید و شاید برا نسل فعلی تبیین نشده ؛البته اینکه مقام شهدا پیش خدای بزرگ چطوریه و کدومشون در مرتبه بالاتریه شاید نشه ما آدما قضاوت کنیم و خب! خدا خودش بهتر میدونه ؛ ولی حقیقتش بعضی از شهدا در دوران حیات مبارکشون طوری زندگی کردن که باید حالا حالا ها ازشون گفت و نوشت و خواند ...




شهید غلامرضا عارفیان یکی از شهدائی است که به نظر نگارنده این سطور باید بیش از اینها در موردش گفته بشه ؛ اینکه بخشی از نوجونهای دهه شصت جلسات مساجد دزفول مدیون غلامرضا هستن ، حرف گزافی نیست ، بچه های مساجد امام حسن عسکری(ع) ،امام محمد باقر(ع) ،علویه و... در سالهای پیش از انقلاب و 5 سال بعد از انقلاب نمیتونن نقش تربیتی و پرورشی غلامرضا رو در تربیت دینی خودشون انکار کنند .البته قصد دارم ایشالله در ایام سالگرد رجعت پیکرش (غلامرضا حدود 12 سال مفقود الجسد بود) یا در سالروز شهادتش در عملیات خیبر مطلب مفصل و مستندی را تهیه کنم که همین جا از همه خوانندگان این سطور میخام به من کمک کنند و هر خاطره،عکس و یا دست نوشته ای دارن برام بفرستن تا من هم دعاتون کنم و شاید غلامرضا هم شفاعتمون!...

شهید عارفیان سالها در کسوت تهیه کننده،گوینده و نویسنده در رادیو دزفول کار کرد و صدای ماندگارش همیشه در تاریخ دزفول میمونه هر چند ماها دیگه یادش نمیکنیم و بدجوری به دنیا چسبیدیم! بهر حال مطلب معروف «چفیه» شهید عارفیان رو در این ایام دفاع مقدس تقدیم میکنم شاید...

«شايد چفيه‌اي سفيد يا سياه رنگ را كه رزمندگان به دور گردن مي‌پيچند ديده‌ايد. از خود پرسيده‌ايد اين چفيه را چه خاصيتي است؟ بگذاريد برايتان بگويم:

چفيه حوله‌ي هر رزمنده‌اي است؛ دست و صورت را با آن خشك مي‌كند، و حتي بعضي وقتها به كار حوله‌ي حمام نيز مي‌آيد.

چفيه زير انداز و سجاده‌ي هر دلاوري است به هنگام نماز. آخر تمام زير اندازها بيگانه‌اند و تنها آن چفيه است كه آشنا با دعاهاي در سجود هر دلاوري است.

چفيه، همان شال‌ گردني، در فرهنگ مستضعفان و محرومان است.

چفيه بعضي وقتها سفره‌ي رزمندگان مي‌شود و چند دلاور يكدل بر سر آن سفره ساده، علي‌وار مي‌نشيند.

چفيه همان ملافه‌اي است كه مستكبران به رويشان مي‌كشند، منتها اينجا اولاً چفيه نوع فقيرانه‌ي آن است و ثانياً كوچكتر و به قول خود رزمندگان «قنداق تاشو!»

چفيه در هواي سرد پالتو هم مي‌شود؛ منتها از نوع قناعت مندانه‌اش.

چفيه بعد از ورزش صبحگاهي در هنگام سردادن شعار اليوم يوم ‌الافتخار در دست دلاوران پرچمي‌ مي‌شود در رقص و اهتزاز با آهنگ گامهاي دلاوران كه اليوم يوم الافتخار.

چفيه وقتي كه دلاوري دلاور ديگر را سلماني مي‌كند، ملافه‌ي سلماني مي‌شود و دامن جمع كننده‌ي موهاي كوتاه شده. در تابستان وقتي هوا گرم است چفيه را نمي ‌آب مي‌دهيد و به رويتان مي‌كشيد و از آن كولر مستضعفانه كام مي‌جوئيد.

چفيه در محيط‌هاي پر از گرد و غبار سر و صورت دلاوران را در آغوش مي‌گيرد، تا حلق آن عزيزان را غبار نگيرد.

چفيه بعضي وقتها كلاه هم مي‌شود.

وقتي بخواهي ظرفي داغ را از روي اجاق برداري چفيه تنها يار توست.

چفيه را مي‌شود به كمر بست و در هنگام انجام كارهاي سنگين و حمل مهمات از نيرويي كه به كمر مي‌دهد استفاده كرد. چفيه را اگر بر تن تفنگ بپوشاني از گرد و غبار مصونش مي‌دارد.

چفيه در شب عمليات، اولين باندي است كه مي‌توان با آن زخم مجروحين را بست و به خدايشان سپرد و به حمله ادامه داد.

چفيه تنها چيزي است كه اشك‌هاي رزمندگان در دعا و مناجات را پاك مي‌كند و آمار اشكها را هميشه در دل دارد.

چفيه است كه محرم اسرار عابدانه‌ي هر دلاوري است.

چفيه در بعضي موارد حتي كفن هم مي‌شود و جسم سوخته و تكه تكه‌ي رزمندگان را در خود جاي مي‌دهد و به رسم امانت نگه مي‌دارد.

و اين چفيه است كه فرداي قيامت چون شاهدي صديق بر رزم هر رزم آوري گواهي خواهد داد.

پس چفيه را به رسم امانت و يادگاري از هيچ دلاوري بر مگيريد و گرنه از ثروتي عظيم محرومش مي‌كنيد. »

منبع : وبلاگ زمزمه




این خبر از طرف پایگاه خبری گلستان نیوز
( http://www.golestannews.ir/news-371.html )