عنوان خبر:ناگفته‌هايي درباره منشور راهبردي جريان فتنه و نويسنده آن
سه شنبه 20 بهمن 1388 - 23:57:03


منشور راهبردي جريان فتنه، سندي روشن در خصوص طراحي از قبل حوادث پس از انتخابات است. بنا به شواهد متقن، يكي از عناصر سابق وزارت اطلاعات نويسنده اصلي اين منشور است. وي چند مقاله با همين ادبيات و مضمون در سال 1383 و 84 و 86 در روزنامه شرق و ... منتشر كرده است.

وي عنصر اطلاعاتي با دسترسي بسيار بالا در دولت خاتمي در سال 1373 فوق ليسانس تحليل گفتمان در سياست را از دانشگاه اسكس انگلستان دريافت و دكتراي تحليل گفتمان در سياست را در 1374 اخذ كرد.




نويسنده اصلي منشور راهبردي جريان فتنه، مشاور سيد محمد خاتمي در دوران رياست جمهوري و مشاور ميرحسين موسوي در انتخابات دوره دهم رياست جمهوري بوده است.

گزارش تفصيلي زير به ويژگي‌هاي اين منشور، توصيف،‌ تبيين و علت‌شناسي اغتشاشات، پيش‌بيني آينده نظام از ديدگاه نويسندگان منشور و راهبردهاي اصلي جريان فتنه بر اساس تحليل محتواي اين سند مي‌پردازد.

ويژگي‌هاي منشور

1- متن با استفاده از فنون شعر و ادب،‌مغالطه و خطابه تنظيم شده است.

2- نويسنده در مورد جنبش‌هاي انقلابي و نظريه‌هاي جنبش‌هاي نوين، اطلاعات درخوري دارد.

3- با اصول راهبردها و راهكار‌هاي جنگ نرم آشناست.

4- نشانه يا اسم و يادي از خداوند كريم در نوشتار مورد نقد ديده نمي‌شود.

5- هيچ نشانه‌اي و يا اشاره‌اي به اسلام، قرآن، امام زمان(عج) آرمانهاي انقلاب اسلامي در نوشتار ديده نمي‌شود (متن داراي ادبيات سكولاريستي است)

6- متن از جوهره سكولاريستي برخوردار است.

7- هيچ موضعي عليه استكبار، آمريكا، اسرائيل، انگلستان و ... اتخاذ نكرده‌اند.

8- سراسر متن بر پنهانكاري اصرار دارد تا ا هداف نهايي آشكار نشود.

9- با نفاق ودورويي و با استفاده از ادبيات مغلق و پيچيده‌ هدف براندازي را پوشيده و مكتوم نگه داشته است.

10- ادبيات جوزه كاملاً گرته‌برداري و عيناً انعكاس ادبيات ضد دين پست مدرنيستي از نوع فوكويي (ميشل فوكو) مي‌باشد.

11- الگو و قالب برآورد استراتژيك متن مورد بحث عيناً از كتاب جنگ استراتژيك نرم رابرت هلوي سرهنگ آمريكايي طراح، مدير عمليات براندازي در يوگسلاوي و مدرس جنگ نرم، گرفته شده است.

12- متن نقشه راه (ره‌نامه) براندازي نظام بااستفاده از الگوي جنگ نرم و جنبش‌هاي نوين اجتماعي است.

13- متن داراي استراتژي‌ها و برنامه‌هاي كوتاه- ميان و بلند مدت براي تحقق هدف براندازي است.

14- نوك پيكان حمله در متن متوجه ستوان بنيادين نظام و انقلاب يعني ولايت فقيه مي‌باشد.

15- حكومت اعلامي در متن، حكومت ديني مردم سالار و دموكراتيك است. (هدفمند و براي فريب افراد معتقد به امام و انقلاب در جنبش سبز مطرح شده است)


توصيف،‌ تبيين و علت‌شناسي اغتشاشات از زبان نويسنده

جنبش سبز چيست؟

1- شورش موقعيت (هركس، هر زمان، هر مكان) يا قيام شرايط است.

2- تبديل جشن (انتخاباتي) به جنبش است.

3- خيزش يك ملت فراسوسي ملاحظات فرهنگي، قومي، زباني، جنسي، ديني و سياسي است.

4- ايجاد زنجيره‌ي همگوني در ميان هويت‌هاي متمايز است.

5- شورش هويت‌ها و گفتمان‌هاي حذف و طرد شده است.

6- جوشش قدرت و مقاومت از زير بدنه‌هاي جامعه است.

7- شورش تاريخ عليه خود، خودي‌ها عليه خودي‌هاس است.

8- هم‌رنگي از جنبش‌هاي هويتي و جنبش‌هاي فراهويتي است.

9- بحران سرخي كه تجربه مي‌كنيم بحران‌هايي را در سطح زيرين جامعه ايجاد مي‌كند، بحران اعتماد و مشروعيت و مقبوليت، بحران كارآمدي و مديريت، بحران وحدت و يگانگي (مأموريت آقاي هاشمي، بيانيه سرگشاده، خطبه‌ها و ...)

10- جنبش سبز، جمهوري اسلامي ايران را نه يك حكومت و دولت مستقر، كه يك گروه اقليت حاكم مي‌داند (ص3)


توصيف اغتشاشات اخير

ذيل عنوان سطح تحليل نحست، نوشته شده كه آنچه در ايام اخير تجربه كرديم "جنبش سبز" بود كه آن‌را نتيجه قيام شرايط يا شورش موقعيت مي‌نامد.

1)‌ در اين توصيف برآنند كه تحركات اخير را يك قيام ملي بنامند لذا سخن از "خيزش يك ملت" رانده‌اند (ص1)

2) وانمود كرده‌اند كه كودتاي انتخاباتي توسط نخبگان سياسي صورت نگرفته بلكه بدنه جامعه قيام كرده است لذا آورده‌اند "... جوشيدن قدرت و مقاومت از زير بدنه‌هاي جامعه است". (ص1)

3) آورده‌اند كه اقشار و آحاد دخيل در جريانات اخير بدون درنظر گرفتن ملاحظات هويتي در تقابل با نظام گرد هم آمده‌اند. كه تصريحي است بر سكولار بودن جريان فتنه و فقدان ايدئولوژي اسلامي در آن (ص1)

4) تحركات اخير را به مردم ايران نسبت مي‌دهند. نقش خود را در سازماندهي، مديريت، طراحي و راهبري جريان مكتوم مي‌دارند و نمي‌گويند كه با دروغ يا تقلب آنها را تحريك كردند بلكه نظام را مقصر و عامل حوادث معرفي مي‌كنند (ص2)


علت‌شناسي:

نويسنده با ذكر هفت علت گفته است، اعتراضات، تابعي از آنها بوده كه هر هفت نكته، سياسي و معطوف به كسب قدرت است كه عبارتند از:

1) نويسنده اولين محور از نكات هفت‌گانه را "احساس بي‌قدرتي"‌ ناميده است. در يك مغالطه براي توضيح "احساس بي‌قدرتي" احساسات خود را احساس مردم جلوه مي‌دهد، جمله‌اي در پرانتز بعد از عنوان احساس بي‌قدرتي آمده كه به شرح زير است:

2) در بند مورد بحث چند احساس ديگر جريان فتنه نيز آمده كه عبارتند از: احساس مهجوري سياسي، احساس بيگانگي سياسي، احساس بي‌معنايي سياسي، احساس بي‌اعتمادي سياسي

3) در مورد احساس مهجوري سياسي اين توضيح آمده كه مهجوري سياسي به طرد قواعد و اهداف سياسي به علت غير عادلانه و تحميلي بودن قواعد بازي گفته مي‌شود.

در بخشي ديگر هم نويسنده به علت‌شناسي مي‌پردازد و علل زير را مي‌شمارد:

1- حضور يك نقطه‌ گره‌اي سلبي (منفي)

2- نقطه گره‌اي سلبي عبارت است از مخالفت با رهبري، ضديت با دكتر احمدي‌نژاد و معارضه با حكومت اسلامي

"بداعت جنبش" در شعارهاي مطرح شده جريان فتنه عينيت يافت كه عبارتند از:

1/2- همراهي با مديريت نظام جهاني و پذيرفتن و حركت با آن

2/2- ارتباط با همه كشورها (بي‌آنكه اسرائيل مستثني شود)

3/2- مخالفت با ولايت فقيه

4/2- مخالفت با نظارت استصوابي

5/2- مخالفت با سياست خارجي نظام (كه نقطه كانوني آن استكبار ستيزي است)

6/2- پذيرفتن اصول گفتمان ليبراليسم مانند دموكراسي غربي، حقوق بشر- جدايي دين از سياست و ...

منبع:

نكات شش گانه فوق‌الذكر در بروشورهاي تبليغاتي، سخنان انتخاباتي و بيانيه‌هاي 13‌گانه ميرحسين تصريح شده است.

3- شخصيت و گفتمان ميرحسين موسوي

نويسنده در داخل پرانتز متذكر شده، شخصيت و گفتمان ميرحسين موسوي كه در فرايند انتخاباتي در حل شكل گرفتن بود؛ يكي از علل رفتار جمعي پس از انتخابات بوده است.

4- نويسنده "تغيير" را به عنوان خواسته مشترك نخبگان داراي انگيزه‌ها و انگيخته‌هاي مختلف و مردم وانمود كرده است. (ص3)


پيش‌بيني آينده نظام

در متن، 4 بحران را پيش‌بيني كرده‌اند كه دامن نظام را خواهد گرفت:

1- بحران اعتماد

2- بحران مشروعيت و مقبوليت

3- بحران كارآمدي و مديريت

4- بحران وحدت و يگانگي جامعه (ص3)

پيش‌بيني‌هاي مذكور را مي‌بايست از نوع آينده‌نگري هنجاري و يا آينده‌سازي بر پايه خواست واراده سران فتنه ناميد و لذا بايد منتظر ماند كه براي تحقق پيش‌بيني‌هاي خود توان مضاعفي صرف آن نمايند.

همچنين هشت پيش‌بيني را تحت عنوان "فردايي بسيار متفاوت" آورده و ليكن در ابتداي هر محور عبارت: "بايد انتظار داشت" و "بايد شاهد بود" درج شده است محورهاي پيش بيني عبارت است از:

- ... تغييري ژرف و گسترده در آرايش و چينش سياسي جامعه...

- ... تعريف و تصويري جديد از خودي و دگرها

- ... راديكاليزه شدن هويت‌هاي مقاومت

- ... انفعال و خمودگي آموخته شده افزون‌تر

- ... تعميق و گسترش شكاف ميان حاكميت و مردم، روحانيت و حاكميت، روحانيت و مردم، روحانيت و روحانيت، دين و دين، از يك سو و شكاف‌‌هاي درون حكومتي از سوي ديگر...

- ... راديكاليزه شدن بخشي از حواريون نظام و تنگ‌تر شدن حريم خودي‌ها...

- ... محيط فراملي متنشج‌تر و خصمانه‌تر ... (ص5)


هدف نهايي و اهداف مرحله‌اي جريان فتنه


هدف نهايي:

سقوط نظام

نويسنده در قالب عنواني مي‌گويد "بي‌ترديد فرداي بعد از انتخابات فردايي بسيار متفاوت براي جامعه و كشور است" و در هشت محور تغييراتي را به نظام انتظارات خود مطرح ساخته‌اند كه چند نمونه آن به شرح زير است:

"فردايي كه در آن بايد انتظار تغيير در كاركردهاي حفظ نظم، تداوم و بقاء نظام را داشتۀ (ص5)


كسب تمام قدرت

به سقوط كشاندن نظام با تعبير كسب تمام قدرت نيز مطرح شده است، بدين بيان:

"نبايد هدف را به كسب قدرت سياسي (ماكروفيزيك قدرت) و يا سهيم شدن در قدرت، محدود و محصور كرد"

"بايد به تسخير ميكروفيزيك قدرت و تسخير ريز بدنه‌هاي جامعه همت گماشت."


اهداف مرحله‌اي جريان فتنه


در متن مورد بحث اهداف مرحله‌اي به شرح زير آمده است:

1- تصحيح و تغيير فتار

2- بازگشت به امام و انقلاب

3- نظام ديني مردم سالار و دموكراتيك

ملاحظه:

تغيير رفتار، همان چيزي است كه آمريكا دنبال مي‌كند و قيد دموكراتيم پس از نظام ديني مردم‌سالار هم بسيار معنادار است. اولاً با افكار امام‌(ره) ناسازگار است. ثانياً با چنين قيدي نظام مورد اشاره سكولار خواهد بود. ثالثاً اسلامي نخواهد بود زيرا نامي از اسلام نياورده است. رابعاً از بازگشت به انقلاب گفته است كه همان انقلاب مورد ادعاي ضد انقلاب است كه مي‌گويند: مردم انقلابي كردند و امام آمد بر آن مسلط شد خامساً پسوند اسلامي از انقلاب حذف شده پس بازگشت به انقلاب اسلامي مراد نيست.

كسب قدرت هژموني (سلطه) در آينده جامعه به روش‌هاي زير خواهد بود:

1- از طريق تسخير ميكروفيزيك قدرت است

2- از طريق تسخير جامعه مدني است

3- از طريق سياست‌هاي خرد و پراكنده است

4- از طريق مستغرق شدن در جامعه مردمان است

5- از طريق جنگ در هر موضع (هر زمان، هر مكان) است

6- از طريق پيشتازي فرهنگي، اجتماعي است.

7- از طريق جذب ديگران است

8- از طريق ايجاد، مديريت و سوار شدن بر امواج بحران است

9- از طريق ايجاد يك جنبش كارناواليستي عظيم است

10- از طريق تسخير قدرت‌هاي جاري در ريز بدنه‌هاي جامعه است

11- از طريق ايجاد گسست‌هاي كوچك و انقلابي ذره‌اي (مولكولي) بي‌پايان است.

12- از طريق ايدئولوژي و الهيات رهايي بخش است كه در آن كليسا بر نظام حاكم شورش مي‌كند.

13- از طريق مبارزه و مقابله با قدرت در محل اعمال آن است يعني مبارزه محلي و پخش و خرد شده به تعداد و تنوع ساختارهاي زندگي روزمره

14- از طريق مبارزه و مقاومت افقي، هم عرض و فاقد سلسله مراتبي است (روزنامه شرق تاجيك، 1382)

15- از طريق مبارزه غيرسلسله مراتبي گروهك‌هاي كوچكي كه مركزيت را زير سئوال برده و مبارزات ويژه ي خود را پيش مي‌برند. زيرا فعاليت گروهي- سراسري به توطئه و قدرت‌طلبي متهم مي‌شود.

16- از طريق مبارزه با جاذبه‌هاي جديد و سنديكا گرايي‌هاي محلي انجام مي‌شود.

17- مبارزه در جامعه شبكه‌اي به صورت گروهكي (نفر و خانواده) و نه گروهي (حزب و سازمان) عمل مي‌كند و شكل واحد، يگانه و متمركز ندارد.

18- شبكه اجتماعي از گروهك‌هاي نامحدود، متكثر و كمتر شناخته شده عمل مي‌كند و پيكره اصلي قدرت را مي‌سازد و در بدنه قدرت حاكم مستقر شده و عمل مي‌كند.


استراتژي‌هاي جريان فتنه

استراتژي‌ها:

استراتژي‌ مادر:

فروپاشي از درون با هويت دوگانه (درچارچوب قانوني)

نويسنده، فروپاشي از درون حاكميت را تحت عنوان "تنها استراتژي ممكن، استراتژي ديكانستراكتيو است" مطرح مي‌كند و در توضيح مي‌گويد: "به بيان ديگر... تنها استراتژي باقي‌مانده، استراتژي حداكثري درون نظام است" (ص 9)

آن‌گاه براي تفصيل استراتژي ياد شده در صفحه 13 منشور در سرفصلي با نام "تصويري از دوران كنوني و وضعيت خود و رقيب" نويسنده، منافقانه از طريق شبيه‌سازي جمهوري اسلامي ايران با شوروي سابق به تبيين استراتژي‌هاي چند پايه‌اي مي‌پردازد.

ويژگي اساسي همه راهبردهاي طراحي شده عبارت است از "فروپاشي نظام از درون حاكميت)

علاوه بر عنوان اصلي مبحث كه در بالا ذكر گرديد، مدرك ديگر هم براي اثبات مدعاي ما وجود دارد. نويسنده در توضيح راهبردي به نام "تبديل همان سلاح مرحم آفرين مشروعيت و مقبوليت آفرين (زبان پر از شعار و اشارات انسان دوستانه و دموكراتيك) به سلاح زخم آ‌فرين" در داخل پرانتز‌ چنين آورده است:

"سلاحي در دست مخالفين براي به چالش كشيدن حكومت ديني واقعاً موجود" (ص15)

در اين‌جا تنها به دو راهبرد مهم طراحي شده مي‌پردازيم:


1- فروپاشي ايدئولوژيكي- اخلاقي

استراتژي نخست:

نويسنده جهت تحقق پايه نخست استراتژي، از چند مسأله ياد مي‌كند كه عبارتند از:

- عريان شدن چهره مكتب توجيه‌گر و تجليل‌گر حكومت

- عريان شدن چهره قدرت مطلق

- تغيير نگاه نسبت به استالين

- سقوط اخلاقي

وي مي‌گويد چهار رويداد مذكور نتيجه افشاگري خروشچف بوده است و براي تفهمين مقصود مي‌افزايد:

استالين به عنوان قدرت مطلق در هر لحظه مي‌توانست اعلام كند كه چه چيزي ماركسيسم هست و چه چيزي نيست، چهره‌اي عريان شد.

شالوده ايدئولوژي كمونيسم در جهان بر كيش شخصيت و قدرت شك ناژذير استالين استوار بود و تغيير نگاه نسبت به او (توسط خروشچف) به گيجي و نااطميناني اعضاي كمونيست انجاميد {البته از فعل بيانجاد استفاده كرد تا راهبر بودن آن براي ايران مفهوم باشد}


نكته:

نويسنده تعمداً در ص 12 ذيل عنوان "استراتژي‌هاي معين" را خالي گذارده ولي استراتژي‌ها را در اين مبحث و در قالب شبيه‌سازي طرح كرده است.

منبع : رجانيوز



این خبر از طرف پایگاه خبری گلستان نیوز
( http://www.golestannews.ir/news-82.html )