روند تکاملي جنگ؛ جنگ رواني "بهترين دفاع، حمله است"
بر اساس اين گزاره، دولتهاي مدرن، امنيت ملي و دفاع ملي را به عنوان دستاويزي براي حمله به ديگر کشورها مورد سوء استفاده قرار داده اند. تاريخ معاصر، چگونگي شکل گيري اين مفاهيم (امنيت ملي و دفاع ملي) در سياست سنتي و تکامل آن تا زمان حاضر را نشان مي دهد. طي قرن حاضر، علوم نظامي به سرعت از مدلهاي سنتي(Conventional) به مدلهاي غيرسنتي تحول پيدا کرده و پس از آن، جنگ غيرسنتي به سمت جنگ رواني توسعه پيدا کرد. جنگ رواني به عنوان برنامهي پروپگاندا(برخي پروپگاندا(propaganda) را به تبليغات ترجمه مي کنند، اما معنايي اعم از تبليغات دارد و شامل هر نوع فعاليت براي تغيير افکار مخاطبان مي باشد.(نويسنده)) براي به هم ريختن و تضعيف روحيه دشمن، تعريف مي شود. به عبارت ديگر جنگ رواني به معناي(1):
استفاده برنامهريزي شده از پروپگاندا و ديگر فعاليتها، كه براي تحت تأثير قرار دادن عقايد، احساسات، گرايشها و رفتارهاي گروههاي خارجيِ دشمن، بيطرف و دوست، طراحي شده اند. اين فعاليتها به گونه اي طراحي مي شوند كه پشتيباني و تأمينِ اهداف و غايتهاي ملي محقق شود.
آنچه طي روند تکاملي جنگ صورت پذيرفت، برگشت از دكترينهاي اسلاوي زمخت و انعطاف ناپذير كارل دون كلاوسوتيز، به تعليمات شرقي سان تزو بود كه اين تعليمات با انعطافپذيري بيشتر، به همان اندازه موثر ميباشند. وون كلاوسوتيز نوشته است: " جنگ، كنش زور براي وادار كردن دشمن به انجام خواسته هاي ما است."(2) اما سان تزو مي گويد(3):
جنگيدن و پيروز شدن در تمامي نبردها عالي ترين مزيت نيست؛ بالاترين مزيت شكستن مقاومت دشمن بدون جنگ مي باشد. در هنر عملي جنگ، بهترين چيز فتح كامل و سالم كشور دشمن ميباشد؛ خرد و خراب كردن آن چندان مطلوب نيست.
کنترل جمعيت به عنوان جنگ رواني
تاريخ جنگ و استعمار نشان ميدهد كه جنگهاي تجاوزکارانه سه هدف غايي را دنبال مي کرده اند:
1- توسعه ثروت؛ > سرمايه 2- اشغال سرزمين؛ > زمين 3- افزايش نفرات (زن و برده) > كارگر
در يك كلام هدف جنگ تجاوزکارانه افزايش دسترسي و سيطره بر منابع است؛ من جمله منابع مالي، تجاري، طبيعي و انساني. استراتژي تجاوزگران براي رسيدن به اين هدف، آن است كه كنترل دشمن بر منابع را به حداقل برسانند؛ و اين امر را از طريق جنگ مستقيم و کشتن جنگجويان دشمن، از طريق كاهش سيطره و نفوذ دشمن بر منابع، كاهش مصرف آنها از اين منابع و اگر لازم باشد، كاهش جمعيت دشمن محقق مي نمايند. به عبارت ديگر يکي از استراتژيهاي نوين جنگ، کاهش و به عبارت دقيق تر کنترل جمعيت دشمن مي باشد. پروفسور ژاكلينكاسون(Jacqueline Kasun) طي بررسي خود در كتاب جنگ عليه جمعيت (The War Against Populations)، نشان مي دهد که كنترل جمعيت جهاني کاملاً منطبق بر پارامترهاي دكترين نظامي و يک جنگ تمام عيار است.(4)
به گفتهي آلوين تافلر پس از پايان جنگ سرد، سرويسهاي جاسوسي دچار چالش هويت شده و به دنبال هدف و مأموريتي قابل توجه بودند تا بودجه و وجود خويش را توجيه نمايند؛ و چه فعاليت جهاني بهتر از مسايل محيطي كه امنيت ملي را مورد تجاوز قرار مي دهند؟ از ديدگاه آنها دشمن، ديگر اتحاد جماهير شوروي نبود، حتي كمونيسم چيني نبود، زيرا به نظر ميآمد چينيها سريعتر از آنچه كميسيون سه جانبه (Trilateral Commission- پيمان اقتصادي كه در سال 1973 ميان آمريكا، اروپا و ژاپن در دفاع از منابع اقتصادي مشترك در مقابل كشورهاي در حال توسعه، منقعد گرديد. كميسيون سه جانبه به عنوان تسريعكنندة تغيير قطبش ژئوپلتيك از "شرق در مقابل غرب" به "شمال در مقابل جنوب" به كار رفت.) تصور ميكرد در حال رفتن به سمت سرمايهداري ميباشند. دشمني كه كميتهي جاسوسي خطر آن را جدي مي دانست، رشد جمعيت بومي در كشورهاي كمتر توسعهيافتهي با منابع غني ميباشد.(5)
تاريخچه
قرارداد ميان ارتش آمريکا و دانشگاه جان هاپکينز: در سال 1948، دولت آمريكا يك واحد آكادميك نخبه به نام دفتر تحقيق عمليات تأسيس نمود تا پايههاي تئوريك عمليات رواني در علوم اجتماعي را استخراج نمايد. اين دفتر توسط دانشگاه جانهاپكينز و طي قراردادي با ارتش آمريكا در بالتيمور مريلند پايه ريزي شد.(6)
NSSM 200: طي دههي هفتاد و در زمان هنري کسينجر مشاور امنيت ملي رييس جمهور وقت، پروژهي مطالعاتي دربارهي تأثير روند رشد جمعيت جهاني بر امنيت ملي آمريکا انجام شد. اين پروژه که NSSM 200(National Security Study Memorandum No. 200) نام گرفت، روند فزايندهي رشد جمعيت جهاني را برخلاف امنيت ملي آمريکا دانسته و با تشريح استراتژي آمريکا در مورد جمعيت جهاني، سياستها، راهکارها، چگونگي همکاري سازمانهاي بين المللي و روش ترغيب و اقناع رهبران کشورهاي مورد نظر براي کاهش روند رشد جمعيت را تبيين مي کند.(7)
بر اساس اين پژوهش، جمعيت کشورهاي در حال توسعه و با منابع غني در صورتي که با همان ضريب رشد، افزايش يابد، موجبِ به شدت بالا رفتن خواست ها و انتظارات عمومي در ميان مردم از جمله آموزش، اشتغال، بهداشت و مسکن مي شود که خود به ناپايداري هاي اجتماعي و سياسي در اين کشورها تبديل خواهد شد. اين ناپايداري ها در کشورهاي داراي منابع غني تا اندازهي زيادي منافع کشورهاي صنعتي همچون آمريکا و بهره آنها از اين منابع و سرمايه گذاري در کشورهاي فوق را به خطر خواهند انداخت.(7)
از سوي ديگر فشار ايجاد شده براي تأمين نيازهاي اين جمعيت بالا، در آينده موجب مي شود که دولت ها و حاکمان اين کشورها به دنبال افزايش قيمت نفت جهت تأمين نيازها و انتظارات رفاهي و معيشتي مردم خود باشند. و افزايش قيمت نفت تأثير بسيار منفي بر روي اقتصاد آمريکا خواهد داشت.(8)
در بحث دربارهي جنگ جمعيتي و ابعاد رواني آن، نبايد اهميت NSSM200 را دست كم گرفت، زيرا اين برنامه موثرترين برنامهاي است كه براي دو دهه، بر جمعيتزدايي جهاني مسلط بوده است. هنوز جنبههاي روانشناختي و سياسي برنامه، كليه بخشهاي جوامع سرتاسرجهان، به ويژه بخشهاي حكومتي، رسانههاي گروهي و آكادميك، را تحت تاثير قرار ميدهد. گرچه فعاليتهاي كنترل جمعيت دولت آمريكا به شكل انفكاكناپذيري با آژانسهاي سازمان ملل پيوند خورده است، اما تأثير آن بر فرهنگ جهاني و تغييرات اجتماعي بسيار فراتر از فعاليتهاي سازمان ملل ميباشد. اين امر به دليل آناست كه سازمان ملل، به عنوان يك مجموعه جهاني، خود به ملتهاي ثروتمند و بودجهها و سرمايههايشان، متكي ميباشد و بر اعضاي خويش هيچ نيروي حقوقي الزامآور ندارد. به عبارت ديگر آمريكا داراي يك ردپاي ريشه دار متقاعد سازي و مداخله ژئوپلتيكاست كه در درگيري جنگ سرد صيقل خورد. به زبان NSSM200 (8):
برنامه عمل جمعيت جهاني به خودي خود رشد نمي كند و به تلاشهاي جدي توسط كشورهاي ذينفع نيازمند است، که فعاليت آژانسهاي سازمان ملل و ديگر مجموعههاي بينالمللي آن را اثربخش مينمايند. رهبري ايالاتمتحده عاملي ضروري و اصلي است.
NSSM200 در زمان خود 13 كشور را -حسب اولويت- به عنوان نخستين اهداف در ليست خود جاي داده بود : هند، بنگلادش، پاكستان، اتيوپي، مكزيك، اندونزي، برزيل، فيليپين، تايلند، مصر، تركيه، نيجريه، كلمبيا.(8)
NSSM200 هشدار ميدهد كه برنامه جمعيتي ايالات متحده بايد مخفي باقي مانده و شيوههاي عمل ظريفتر -جذب و تحليل بردن انديشه و نگرش رهبران كشورهاي كمتوسعهيافته(LDC)- در پيش گرفته شود(8):
«در حالي كه برخي سخن از به كارگيري زور عريان براي تحميل برنامههاي بهتر جمعيت بر دولتهاي كشورهاي كمتر توسعه يافته، به ميان ميآورند، محدوديتهاي عملي بسياري در تلاش ما براي حصول پيشرفت برنامه وجود دارد. مبادرت به استفاده از زور براي مسايلي با كمترين حساسيت، عموماً باعث اصطكاك سياسي شده و اغلب نتيجه عكس مي دهد. همچنين اين خطر وجود دارد كه برخي رهبران كشورهاي كمتر توسعه يافته، فشارهاي كشور توسعهيافته براي برنامهريزي خانواده را به عنوان شكلي از امپرياليسم اقتصادي يا نژادي ببينند و اين امر كاملاً ميتواند يك واكنش جدي ايجاد نمايد.»
و در جاي ديگر مي گويد:
«عقايد، ايدئولوژيها و اداركهاي غلط كه توسط بسياري از ملل در بخارست بروز داده شد، نياز به آموزش گستردهي رهبران بسياري از حكومتها را بيش از هميشه و با قوت و قدرت بيشتري، نشان ميدهد... ديدگاههايي كه قرار است به رهبران هر كشور القاء شود، بايد در پرتو عقايد كنوني آنها طراحي شده و علايق ويژهي آنها را در نظر بگيرد.»
مركز برنامههاي ارتباطات (CCP) (Center for Communication Programs): بعدها مهارت و تخصصي كه در برنامه دفتر تحقيق عمليات ارتش آمريكا/دانشگاه جانهاپكينز ايجاد شده بود، به شكل استادانهاي در هم تافته و به مدرسه بهداشت و سلامت عموميِ(School of hygiene and public health)دانشگاه جان هاپكينز انتقال يافت كه رشتهي ارتباطات سلامت عمومي(public health communication) را ايجاد كرد.
در کنار اين رشته، مركز برنامههاي ارتباطات(CCP) در سال 1988 توسط فيليس تيلسون پيوترو(Phyllis Tilson Piotrow) به عنوان بخشي از دپارتمان پويايي جمعيت در مدرسه بهداشت و سلامت عمومي تأسيس شد، که وي اكنون مدير اين مركز ميباشد. از هر زاويهاي كه موضوع بررسي شود، مركز برنامههاي ارتباطات به طور ويژه كنترل جمعيت را هدف گرفته است. به عبارت ديگر تحقيقات انجام شده دربارهي جنگ رواني، منجر به تدوين برنامه کنترل جمعيت در کشورهاي کمتر توسعه يافته با منابع غني شد.
مركز برنامههاي ارتباطات که در رأس نهادهاي پروپگانداي جمعيتي دانشگاه جان هاپکينز قرار دارد، با آژانسهاي بينالمللي، بنيادها و سازمانهاي غيردولتي متعددي در ايالات متحده و خارج از آن، براي تبليغ و تشويق رفتار بهداشتي، كار ميكند. حاميان اصلي اين مرکز، (United States Agency International Development)USAID ،UNFPA،يونيسف، بانك جهاني، بنياد راكفلر، بنياد پاكارد، بنياد كاول، بنياد رفاه عمومي و ديگر بنيادهاي خصوصي و خيريهها مي باشند.(9)
دو بخش اصلي و عمده مرکز، شامل خدمات ارتباطات جمعيتي(Population Communication Services) (PCS)و برنامه اطلاعات جمعيتيPopulation Information Program) (PIP) ميباشند. خدمات ارتباطات جمعيتي كمكهاي تكنيكي را به پنج منطقه جهاني، شامل دولتهاي تازه استقلاليافته (NIS) ، خاور نزديك، آسيا، آفريقا و آمريكاي لاتين ارايه مي کند. در اين بخش، مرکز حمايتهاي آموزشي و مالي از همدستان خود در بيش از 65 كشور دنيا به عمل ميآورد تا آنها را در توسعه و ارزيابي برنامههاي موثر اطلاعات- آموزش- ارتباطات و انگيزش IEC/M)(Information-Education-(Communication/Motivation) جهت تشويق و تقويت برنامهريزي خانواده، بهداشت ضدبارداري و فعاليتهاي مشابه كمك نمايد.(9)
IEC/M نشاندهندهي وجود مانورهاي روانشناختي بنيادين در جنگ جمعيتي ميباشد. دانشمندان علوم اجتماعي كه فعاليتهاي انديشمندانه خود را دربارهي رژيم هاي جنسي برنامه ريزي شدهي زنان و مردان آغاز كرده بودند، به يك توافق تاكتيكي درباره چگونگي مواجهه با كشورهاي كمتر توسعه يافته دست يافتند كه چيزي كمتر از دخالت نيست. اگر توجه كنيم، در كشورهاي ثروتمند، كنترل جمعيت با اختيار و خواست مردم و اغلب برخلاف خواست و تلاش دولت صورت ميگيرد، در حالي كه در كشورهاي در حال توسعه، تغييرات اجتماعي مشابه، بدون دخالت مستقيم حكومت به سرعت اتفاق نميافتد.(10) بنابراين، در يك مقياس جهاني، هدف IEC/M آن است كه به وسيله ايجاد و توسعه هنجارهاي اجتماعي و بهكار گرفتن فشارهاي اجتماعي و بهوسيله پاداش به پيروي از هنجارها و مجازات عدم پيروي از آنها، انسجام اجتماعي به سمت جمعيتزدايي را بهوجود بياورد. اين شيوه، روش ديناميك گروهي است كه در سطح نهادي، ملي و در نهايت در سطح جهاني بهكار گرفته مي شود.
تدوين برنامه جهاني کنترل جمعيت
همانطور که مشاهده مي شود، فعاليتهاي متعدد دانشگاه جانهاپكينز در برنامه جمعيتي IEC/M به "تغيير دادن طرز تفكر و رفتار جنسي" همه جهانيان به سمت جمعيتزدايي از طريق كنترل زاد و ولد اختصاص يافته است. براي اجراي اين هدف در سر تا سر جهان، مركز برنامههاي ارتباطات طرحي به نام فعاليت ارتباطات ملي (NCC) (National Communication Compaigns) تهيه كرد كه در آن براي هر کشور، برنامهي ويژهي آن طراحي گرديد.(9) از جمله اين کشورها مي توان به فيليپين اشاره كرد که قصد داريم در سطور بعدي، برنامهي در نظر گرفته شده براي کنترل جمعيت در اين کشور و شيوهي عملي نمودن آن را بيان نماييم.
برنامه ريزي براي خانوادهي فيليپيني (PFPP)
برنامه اي که براي کشور فيليپين طراحي شد، برنامهريزي خانوادهي فيليپيني (PFPP)(Philippine Family Planning Program)نام گرفت(9)، و از طريق نمايندگي مركز برنامههاي ارتباطات در فيليپين و توسط جوز. جي. ريمون، به عنوان مدير نمايندگي و بنجامين ويلوزار، به عنوان رئيس بخش آموزش، ترويج و پياده سازي مي شود. مشاور مقيم اين دو فيليپيني، پاتريك اِل كلمن ميباشد؛ كسي كه از سال 1992 در حال شناسايي گرايشهاي فيليپينيها به ارتباط جنسي، ازدواج و نيز توليد/هماهنگي فعاليتهاي رسانه اي و فعاليتهاي ارتباطات -به خصوص از منظر سرگرمي و آموزش- در حمايت از برنامه برنامهريزي خانواده فيليپيني است.
فعاليت ارتباطات ملي فيليپين-1993 (NCC-93) (Philippine National Communication Campaign): دكتر جوان فلِيوير دانشآموخته مركز برنامههاي ارتباطات در دانشگاه جان هاپکينز است. هنگامي كه او مسئوليت وزارت بهداشت را بر عهده گرفت، به برنامه فعاليت ارتباطات ملي فيليپين-1993(NCC-93) تجهيز شد، كه سنگ بناي سلسله فعاليتهاي متراکم برنامهي برنامه ريزي خانواده فيليپين(PFPP) براي سال 1993 بود. البته اين برنامه توسط پت كلمن از مركز برنامههاي ارتباطات تهيه شده، كه انتظار ميرود وي موج بلند پروپگانداي جمعيت جهاني را پيش ببرد.
كلمن يك "مشاور مقيم رده بالا"(Seniors Resident Advisor) معمولي نيست. وي يكي از دو مدير نمايندگي مركز برنامههاي ارتباطات است. اين به معناي آن است كه اين مرکز يكي از بهترين عاملان خويش را اعزام كرده تا فرهنگ سنتي ضد "سقط جنين اختياري" فيليپيني را مهندسي مجدد كند. كلمن دفتري در محوطه وزارت بهداشت در طبقه دوم ساختمان 25 دارد. فعاليت او دربارهي برنامهريزي خانواده داراي شباهت بسيار به عمليات رواني اف. سي. اِي. او كلنل لندسيل در اوايل دهه 50 است. كلمن بواسطهي واسطه كاران فيليپيني و مقاطعه كاران فرعي نهادهاي غيردولتي كه توسط شركت كمپين هدايت مي شوند، كار مي كند.
160 ميليون پزو براي برنامه فعاليت ارتباطات ملي فيليپين-1993(NCC-93) سرمايهگذاري شده كه اين مبلغ صرف فعاليتهاي ذيل شده است(11) :
الف) ترويج مفهوم برنامهريزي خانواده
ب) ارايه خدمات و اطلاعات در اين زمينه
ج) روشهاي جلوگيري از بارداري
اين برنامه چهار جزء دارد:
1-رسانههاي همگاني
2-روابط عمومي
3-ارتباطات بين شخصي فشرده در ده واحد دولتي محلي (LGU) (Local Government Unit)
4-سرگرمي و آموزش
مجموعه فعاليت رسانههاي همگاني در سه فاز راه اندازي شد: فاز اول در 2 آگوست 1993 در كاخ مالاكانانج"؛ فاز دوم در اواسط اكتبر براي محو تصوير فعالان بهداشت و فاز سوم در ژانويه 1994 براي معرفي ايمني و كارآيي وسايل ضد بارداري مصنوعي.
مجموعه فعاليت روابط عمومي براي ايجاد يك جهش ناگهاني در فعاليت رسانههاي همگاني راه اندازي شد. اين كار از طريق پخش اخبار و انعكاس كنفرانسهاي مربوط به اين موضوع انجام ميشد. هدف كليدي آن است كه "نشان داده شود برنامهريزي خانواده فيليپيني(PFPP) توسط طيف وسيعي از فيليپينيها حمايت مي شود". همچنين از طريق تماس هاي مکرر ساختگي با سازمانها و صحبت در مورد اين موضوع نشان داده مي شد که برنامهريزي خانواده فيليپيني(PFPP) خواست و اراده مردم است. فعاليت روابط عمومي نزديك به 2000 هدف در سطح ملي و محلي را در نظر گرفت كه شامل شركتها، كارخانهها، گروههاي مدني، سازمانهاي حرفهاي، سازمانهاي غيردولتي، سازمانهاي دولتي، اتحاديههاي تجاري، سازمانهاي كارگري و آدمهاي سرشناس و مشهور بودند. همه آنها موردتشويق يا تطميع (از طريق پول) قرار گرفته تا فعاليتهاي خود را در جهت حمايت از اين برنامه هدايت كنند.
فعاليت ارتباطات بين شخصي در NCC-93 در اواسط اكتبر، همزمان با فاز دوم فعاليت رسانههاي گروهي آغاز شد. ده واحد دولتي محلي -در چهار شهر و شش ايالت- در نظر گرفته شدند: شهر باجيو، شهر كوزن، شهر ايلويلو، شهر داواو، ايالت پانگاسينان، ايالت لاگونا، ايالت كبو، ايالت داواو دِل سور، ايالت سوريجاو دِل سور و ايالت كوتاباتو جنوبي.
1-مجموعه تلويزيوني پزشكي براي بخش پيامهاي بهداشتي- عمدتاً درباره برنامهريزي خانواده؛
2- سريال نمايشي راديويي.
3-فيلمهاي برجستهي تجاري درباره جمعيت و محيط؛ شامل دي. اي. اِن. آر و سازمانهاي غيردولتي، که رودي فرناندز در آن نقش بازي مي کرد؛ و توسط توليدكنننده محلي، USAID و IDRCInternational Development Research Center((Canada)) در آن سرمايهگذاري شد.
4- آوازهاي پاپ، درباره برنامهريزي خانواده از نگاه نوجوان؛ كه توسط جنوا كروي اجرا شده است.
نتايج فعاليتها
دربارهي تأثير اين فعاليتهاي گسترده گفتن همين نکته کافي است که پس از اين آتشبار پروپگاندا و فعاليتهاي گسترده مهندسي اجتماعي براي کاهش ضريب رشد جمعيت در فيليپين، تنظيم خانواده به گونه اي در ميان مردم اين کشور جا افتاد و آنگونه به يک رفتار موجه، عاقلانه و مثبت اجتماعي تبديل شد که متوليان برنامه اين جرأت را يافته كه بگويند "برنامهريزي خانواده فيليپيني(PFPP) به تعهد! خود مبني بر فراهم كردن اطلاعات مورد نياز زوجهاي فيليپيني براي انتخاب آگاهانه دربارهي گزينههاي زاد و ولد خويش عمل خواهد كرد."(11)
و خواننده خود مي تواند بر مبناي جدول و نمودار(12) ذيل ميزان موفقيت اين برنامه در کنترل جمعيت فيليپين را مورد قضاوت قرار دهد. همانطور که مشاهده مي شود، نرخ زاد و ولد روند نزولي داشته است، اما مقايسه ميان قبل از سال 1970(آغاز برنامه کنترل جمعيت جهاني آمريکا) و پس از آن نشان مي دهد که ميانگين کاهش نرخ زاد و ولد پيش از اين زمان 3/0 و پس از آن 46/0 بوده است. و اين امر حاکي از تأثير فعاليتهاي کنترل جمعيت در فيليپين است.
منابع:
1- WE Daugherty and M Janowitz . A Psychological Warfare Case Book. (Baltimore, MD: Johns Hopkins University, 1958), p.2.
2- Karl von Clausewitz, On War, Chapter 1.
3- Sun Tzu, The Art of war---Chapter III: The Sheathed Sword, as edited by James Clavell (New York: Dell Publishing, 1988), p.15.
4- San Francisco: Ignatius Press, 1998
5- Cf. Alvin and Heidi Toffler. War and Anti-War (Boston: Little, Brown & Co., 1993), p. 155.
6- JHU/ORO متون درسي استاندارد براي پرورش افراد در عمليات جنگ رواني را توليد نمود مثل : * The Nature of Psychological Warfare (1953) * Target Analysis and Media in Propaganda Audiences Abroad (1954) * A Psychological Warfare Case Book (1985)
10- Philip M Hauser. "World Population: Retrospect and Prospect". In Rapid Population Growth: Consequences and Policy Implications. US Gov't National Academy of Sciences. (Baltimore: The Johns Hopkins Press, 1971), p. 119.