يك «عكاس جنگي» مي گويد: دوربين زير خاك بود و تنها تكه اي از بندش بيرون مانده بود. آن را از خاك در آوردم و تكاندم. بعد با گوشه چفيه ويزور و لنز را تميز كردم . به ما گفته بودند كه كاري به جنگ نداشته باشيد و عكس بگيريد و ثبت وقايع كنيد. ولي جنگ اقتضائات خودش را داشت.
آقا رفت بالاي سر تقي؛ دستي روي پيشانياش كشيد و ذكري گفت؛ تقي چشمانش را باز كرد و او را تماشا كرد. آقا گفت «در آستانه بهشت، دم در بهشت، بين دنيا و بهشت قرار داري شما؛ خوشا به حالت».
خبر رسيد كه عدهاي از مسئولان شهرمان به اردوگاه آمدهاند. فرماندهمان صدايم كرد و گفت: «سريع ميروي و يك دست به سر و گوش چادرها و محوطه ميكشي، واي كه اين بسيجي جماعتِ امروز چهقدر شلخته شدهاند! »
علياكبر سوختهسرايي معاون مديريت و توسعه منابع انساني استاندار گلستان، ظهر امروز در جمع نخبگان بسيجي استان با اشاره به جنگ نرمي كه دشمن براي كشور ايران تدارك ديده است، اظهار داشت: همانطور كه شجاعت دولتمردان و دلاوري رزمندگان طرحهاي فريبكارانه دشمن را در هم ريخت و دشمن را در سنگر خود به خاك ذلت نشاند هم اكنون نيز ارزشهاي الهي مانع از نفوذ توطئه در سرزمين ايران ميشود.
در بین شهدا افرادی بودن که به نظر میاد هنوز ابعاد وجودی اونها اونطوری که باید و شاید برا نسل فعلی تبیین نشده ؛البته اینکه مقام شهدا پیش خدای بزرگ چطوریه و کدومشون در مرتبه بالاتریه شاید نشه ما آدما قضاوت کنیم و خب! خدا خودش بهتر میدونه ؛ ولی حقیقتش بعضی از شهدا در دوران حیات مبارکشون طوری زندگی کردن که باید حالا حالا ها ازشون گفت و نوشت و خواند ...
فکرش رو بکنید دو نفر که سالهای زیادی از جوونی خودشون رو در اسارتگاههای دشمن با کتک و تحقیر گذرانده باشن؛ در کنار شما باشند و از شما بخوان اونها را به حرف بیارین تا 8 سال اسارتشون رو در یه برنامه یک ساعتی توضیح بدن و بعد هم قرار باشه هزاران آدم، پای رادیو حرفهای شما را بشنون ! این وسط پرتقال فروش بیچاره رو پیدا کنید!...
استاد محمد گلريز با اشاره به اين كه هنرمندان در جنگ نرم رسالت سنگيني بر عهده دارند، گفت: دفاع مقدس ما تا انقلاب حضرت مهدي (عج) ادامه خواهد داشت. با آغاز جنگ تحميلي مسائل فرهنگي به ويژه سرودهاي حماسي پررنگ شد و در جريان دفاع مقدس مشاهده كرديم كه سرودها باعث ميشد رزمندگان اسلام در صحنههاي نبرد با قدرت بيشتري حاضر شوند.
صحبت از جنگ که می شود انگار قضیه یک جورایی برای ده نمکی فرق می کند و پذیرای ما می شود.
گفت و گو با مسعود ده نمکی آنقدرها هم آسان نیست، این را تماس های تلفنی مکررمان برای پاسخ به برخی سوال ها از ده نمکی به ما می گوید: هر بار زنگ می زنیم می گوید"ترجیح می دهم جواب ندهم".
اما صحبت از جنگ که می شود انگار قضیه یک جورایی برای ده نمکی فرق می کند و پذیرای ما می شود. در ظهر یک روز اردیبهشتی در نارمک، در دفتر کارش.
هنوز یک هفته ای از گفتگویمان با سید جوادهاشمی درباره جنگ نمی گذرد که ده نمکی خبر فوت خواهر هاشمی را می دهد و لبخندهای سید جواد در میان گفت و گو با آن همه درد و رنجش بعد از ملاقات با خواهرش جلوی چشمانمان نقش می بندد. گاهی خدا خوب ها را چقدر زود گل چین می کند.