سالها پیش در دورانی نوجوانی ، رمانی 3 قسمتی در 3 جلد کتاب با عناوین "کوههای سفید" ، "شهر طلا و سرب" و "برکه آتش" انتشار یافت که نویسنده آن جان کریستوفر بود. یادش بخیر در سال دوم راهنمایی دبیر ادبیاتی داشتیم که مطالعه این کتاب ها را توصیه کرد و حتی برای تکلیف نوروزی خلاصه نویسی یکی از آنها را از ما خواست.
امام خامنه ای(دامت برکاته):"در قضيهى تهديد نظامى هم كه البته بعيد است چنين حماقتى را بكنند؛ ليكن اگر چنانچه چنين تهديدى به وجود بيايد، همه بايد بدانند كه ميدان اين مقابله فقط منطقهى ما نيست؛ ديگر ميدانش گستردهتر خواهد بود."(۱۳۸۹/۰۵/۲۷)
«حاج احمد... با چهره ای برافروخته و لحنی حماسی گفت: برادران! این راه، راهی بی بازگشت است. کسی که با ما می آید، باید تا آخر خط همراه باشد. اگر در آنجا عملیاتی انجام بدهیم، ممکن است حتی جنازه هیچ یک از شهدای ما به ایران برنگردد... حاج احمد با حرف هایش آب پاکی را روی دست همه ریخت. جواب سخنان او را بچه ها با وصیت نامه هایی که از جیب هایشان بیرون کشیدند و به سویش گرفتند، دادند. همه اشک شوق می ریختند. پادگان از فریادهای "یاحسین" بچه های سپاهی و ارتشی به لرزه درآمده بود...» سعید قاسمی مسئول وقت واحد اطلاعات عملیات تیپ 27
انتخابات راست جمهوری دهم و حوادث پس از آن خواه ناخواه صحنه جدالی شد که یک سوی آن جریان ارزشی کشور قرار داشت و سوی دیگر، جریان موسوم به جریان فتنه. ارزشگرایان به صحنه آمدند تا از موجودیت انقلاب دفاع کنند. گارد آنها یک گارد تهاجمی بود. کمی که گذشت، شرایط آرام شد. فتنه گران رسوا شدند و رهبری سال جدید را سال "همت مضاعف و کار مضاعف" لقب دادند تا همه بدانند اولویت اول کشور دیگر جریان فتنه نیست و گارد بایسته جریان ارزشی نیز دیگر گارد جنگی نیست.