به هر دو جهت (هم جهت اهمیت طرحی که این انقلاب برای ایران داشت و هم برای جرقه ای که در بیداری جهانی ایجاد کرده بود) طبیعی بود که هدف انواع تهاجمات قرار بگیرد. وقتی جاسوسخانه امریکا در ایران هم در 13 آبان 58 تسخیر شد، مستکبرین کاملاً متوجه شدند که این ماجرا جدی است و این انقلاب با دیگر انقلاباتی که تا به حال دیده اند بسیار متفاوت است و لازم است به صورتی همه جانبه به مقابله با آن برخیزند.
تهاجمات شروع شد، از جنگ تبلیغاتی گسترده گرفته تا تجهیز گروهکهای تروریستی ضد انقلاب و از ایجاد تفرقه بین مسئولین گرفته تا کمک مستمر به تجزیهطلبان گوشه گوشه ایران و از دخالت و حمایت در کودتاهای رنگارنگ ضد انقلابیون گرفته تا هجوم مستقیم نظامی که در طبس به تیر غیب گرفتار شد.وقتی همه اینها به شکست انجامید و روشن شد که هیچ کدام نمیتواند اهداف مستکبرین را برآورده کند، نوبت به آن رسید که دیوانهای به اسم صدام را (که راهنمای تفکرات سوسیالیستی می زد و ولی به سمت منافع امریکا میپیچید) به جان مردم و نظام ایران بیندازند و از اینجا بود که پس از یک دوره طولانی شرارتهای مرزی بعثیها، با حمله سراسری و گسترده آنان به ایران در تاریخ 31 شهریور 59، جنگ رسماً آغاز شد.با شروع جنگ و با توجه به ژست بیطرفی که غربی ها اتخاذ کرده بودند (و در عین حال از طریق رسانهای و تسلیحاتی یاور صدام بودند) لازم بود صدای ملت و نظام ایران به گوش جهانیان برسد تا حجت برهمه تمام باشد. فرصت برای این کار حدود یک ماه پس از آغاز جنگ فراهم شد؛ دبیرکل سازمان ملل (کورت والدهایم) از شورای امنیت خواست درباره این جنگ جلسهای با حضور نمایندگان عالی رتبه دو طرف درگیری تشکیل شود.رجایی به جای بنیصدرمسئولین انقلابی ایران به وضوح میدیدند که شورای امنیت تنها قرار است امنیت مستکبرین را فراهم کند نه امنیت مظلومان را ولی قرار بر آن بود که از آن تریبون که به دلیل گستردگی و تنوع مخبرین، کمتر امکان سانسور و تحریف مییافت، سخن مظلومیت انقلاب (خصوصاً در موضوع جنگ) با دلایل متقن به گوش جهان برسد. ابتدا قرار شد بنیصدر (رئیس جمهور وقت) راهی نیویورک شود ولی شخص امام خمینی(ره) تصمیم گرفتند و دستور دادند که شهیدرجایی (نخست وزیر وقت) عازم این سفر شود.برنامه سفر به سرعت تنظیم شد و نخست وزیر پرکار ایران، پس از بازگشت از سفری که به مناطق جنگی نموده بود، به فرودگاه مهرآباد آمد تا به نیویورک پرواز کند. قبل از سفر رجایی آب پاکی را بر روی کسانی که امیدوار به بهبود روابط با امریکا بودند، ریخت و اثبات کرد که وی برای سازش به نیویورک سفر نمی کند و صریحاً اعلام کرد: «ما میرویم که حقانیت مردممان را در رابطه با تجاوز عراق که به تحریک امریکا ...است، به مردم دنیا بگوییم و شکی هم نیست که همه هموطنان من می دانند که این رفتن من، فقط و فقط در جهت بیان حالت مسئله است و ما میدانیم که آنها تحت تأثیر قدرتهای بزرگ هستند و شورای امنیتی که در آن حق وتو وجود دارد و ... با کشورهای صاحب وتوی آن شورای امنیت در حال جنگیم، طبیعی است که آنجا برای ما چیزی به وجود نخواهد آورد جز اینکه ما احساس مسئولیت می کنیم برای بیان مظلومیت خودمان و ظلم امریکا و عراق به آنجا برویم.»شهید رجایی و هیأت همراه، پس از یک پرواز طولانی، 25 مهر 1359 وارد نیویورک شدند. پس از ورود، دبیر کل سازمان ملل از شهید رجایی تقاضای ملاقات کرد. با موافقت شهید رجایی، این ملاقات پیش از جلسه شورای امنیت برگزار شد.رجایی معتقد به اصلاح ساختار سازمان ملل بودکورت والدهایم در ابتدا به تعریض به این بحث پرداخت که چرا ایران از عراق به شورای امنیت شکایت ننموده و در خواست تشکیل جلسه نکرده است و جواب شنید که سیستم معیوب شورای امنیت که نیاز به بازنگری دارد، مورد اعتنای مردم ایران نیست: «مردم مورد ستم، بر اساس تجاربی که در چنین مواردی دارند، شکایت نمی کنند و میگویند، اینجا محل ظالمهاست تا به اعمال آنها جنبه قانونی بدهد. بسیاری از هموطنان من می پرسند که چرا به این سازمان میروم و من از خود میپرسیدم، آیا بهتر نیست به جای اینکه وقت خود را صرف این کار بکنم، تفنگ بردارم و به جبهه بروم؟ چرا که می بینم شورا نتوانسته است که حق مظلومان را بگیرد. ... به نظر ما، شورا مرجع جدی قابلی که برای مردم کار بکند، نیست. من به خود حق می دهم بگویم که شاید شورای امنیت احتیاج به یک تجدید سازمان و قواعد داشته باشد. برای اینکه بین آنچه ما از سازمان ملل و شورای امنیت تصور داریم، با آنچه که شورا و سازمان ملل در عمل انجام می دهند، فاصله زیادی است.»والدهایم در ادامه دیدار گریزی هم به بحث گروگانها زد و این گونه مطرح کرد که این ماجرا موجب انزوای ایران شده است و ایران برای حل مشکلاتش لازم است از این انزوا خارج شود. جواب شهید رجایی بسیار جالب بود، آنجا که از موضعی اصیل گفت: «مسئله انزوا که مورد بحث است، یک امر طبیعی هر انقلاب مکتبی است ... انزوای ما، در اصل با دولت هایی است که منافع چپاولگرانه در ایران داشتند. با اقمار آنها هم همین طور. ما به این نتیجه رسیده ایم که تا ساختن یک ایران مستقل و مترقی و آزاد، در رابطه با معیارهای انقلابی، این انزوا تا حدودی اجتناب ناپذیر است.»شهید رجایی در این دیدار اصلاً در لاک دفاعی و انفعالی فرو نرفت و از موضعی فعال، سیاستهای ظالمانه امریکا را از جمله در بزرگ کردن مسئله گروگان ها و مخفی کردن جنایاتش در حق ملت ایران درسایه تبلیغات رسانهای به چالش کشید.پس از این دیدار، نوبت به قسمت اصلی سفر یعنی حضور در جلسه شورای امنیت رسید. جلسه با حضور اعضای دائم و غیر دائم و به ریاست شوروی برگزار می شد و شورای امنیت یکی از شلوغ ترین روزهای خود را میگذراند، به قول خبرنگار یونایتدپرس: «هجوم بیش از حد دیپلمات ها تمام صندلیهای تالار شورا را پر کرده و برخی نمایندههای با وقار را وادار کرده بود که وسط ردیف صندلی ها و کف سالن بنشینند یا کنار دیوار بایستند.»رجایی انقلابی سخن گفتنخست وزیر انقلابی ایران عرف غربیها را با اعتماد به نفس زیر پا گذاشت و سخنانش را آیه ای از قران مجید آغاز کرد:«بسم الله الرحمن الرحیملا یحبّ الله الجهر بالسوء من القول الّا من ظلم»او سپس با ذکر شرحی از جنایات صدام در همان دوره کوتاه جنگ، به حمایت ابر قدرت های شرق و غرب از صدام در این جنگ پرداخت و سپس راز مهمی را افشا کرد و اعلام نمود که دلیل اصلی به راه انداخته شدن این جنگ، تصرف یک تکه خاک نیست، بلکه چیز دیگری است: «هدف رژیم عراق و اربابانش به دست آوردن قطعه ای خاک نیست بلکه هدف اصلی تلف کردن حرکت انقلابی مردم مسلمان و براندازی جمهوری اسلامی ما می باشد. ... زیرا پیروزی انقلاب اسلامی ایران، شکست همه نیروهای طاغوتی جهان است. ... ما از پشت این تریبون به مردم جهان اعلام میکنیم که تجاوز نظامی عراق را بخشی از توطئههای پیاپی استکبار جهانی به سرکردگی امریکا، علیه انقلابمان می دانیم و تجاوز عراق را تجاوز ظلم و کفر جهانی علیه انقلاب اسلامی خود دانسته و دست شیطان بزرگ و شیطانهای کوچک را در پس آن میبینیم.»شهید رجایی از روزی هم خبر داد که صدام به پای میز محاکمه کشیده شود: «در انتظار روزی هستیم که مردم برادر و مستضعف عراق ... صدام مجرم را در دادگاه انقلاب اسلامی عراق، محاکمه و به سزای اعمالش برسانند.»در ادامه جلسه، دلایل متجاوز بودن صدام، طبق قرارداد الجزایر و دیگر شواهد و بینات به صورت مبسوط بیان شد و نوبت رسید به آنکه با ادبیات دیپلماسی انقلابی (نه دیپلماسی رنگ و رو رفته غربی) دست حامیان شرقی و غربی و منطقه ای صدام هم رو شود: «چگونه است که یاری دهندگان اصلی رژیم به اصطلاح انقلابی عراق در این جنگ، کثیف ترین و پلید ترین رژیم های ارتجاعی وابسته به امریکا همچون اردن، مصر و مراکش و غیره هستند؟ ... در همین روزهاست که با کمال تعجب مشاهده کردیم دیدگاهی که به دلیل تجاوز نظامی روسیه به افغانستان در المپیک مسکو شرکت نکرد، این بار با پذیرش حضور شوروی در افغانستان به راحتی مذاکرات سالت 2 را آغاز می کند. آیا این نمی تواند راهگشای معمای حمل سلاح روسی از اردن امریکایی برای رژیم صدام وابسته به غرب باشد؟»تصمیمات شورای امنیت ضمانت اجرایی نداردقسمت بسیار جالب سخنان نخست وزیر انقلابی ایران آنجا بود که دلایل حضور در شورای امنیت را به همراه انتقاداتی صریح، مطرح نمود: «شرکت ما در این شورا به منظور دادخواهی و یا انتظار دفع تجاوز نیست. رجاء واثق داریم که اولاً شورای امنیت با پذیرش حق وتو برای زورمندان و دارا بودن مشکلات دیگر، عملاً قادر به خدمت جدی به ملل محروم و مستضعف جهان نیست و ثانیاً تاریخ گذشته این شورا مبیّن این واقعیت است که در مواردی نیز [که] این شورا قادر به اخذ تصمیمات اصولی تحت فشار افکار عمومی جهان گردیده است، باز هم در اثر مخالفت یک یا چند ابر قدرت، ضمانت اجرایی برای تصمیمات مزبور وجود نداشته است.»خاتمه سخنان شهید رجایی هم خطابی صریح به ابرقدرتها بود که فکر سرکوب انقلاب ایران را با «تلاشهای مذبوحانه» از سر بیرون کنند چون خون شهدا انقلاب را بارور و متوقف نشدنی نموده است.هیأت ایرانی برای دو روز اقامتش، دو کنفرانس مطبوعاتی پیشبینی نموده بود، شهید رجایی اعلام کرده بود که در کنفرانس اول فقط سؤالات راجع به جنگ را پاسخ خواهد داد و چیزی راجع به بحث گروگان ها نخواهد گفت. دلیلش هم آن بود که می خواست ببیند مواضعش چطور در رسانه ها مطرح میشود تا آن وقت تصمیم بگیرد که در کنفرانس دوم راجع به گروگانها سخن بگوید یا نه.در کنفرانس اول (که بلافاصله پس از سخنانش در شورای امنیت برگزار شد) وقتی از او سؤال شد که آیا نمی ترسدکه به گروگان گرفته شود پاسخ جالبی داد: «نه تنها من و نه تنها 36 میلیون ایرانی بلکه مردم محروم بسیاری در سرتاسر جهان، سال های سال گروگان کشورهای متجاوز بوده اند و این تازگی ندارد.»سند او کف پایش بودپس از آنکه رسانه های امریکایی کنفرانس اول را تقریباً مناسب و با سانسوری کم پوشش دادند، شهید رجایی در کنفرانس دوم هم حاضر شد و مواضع جمهوری اسلامی را در باب گروگان ها و سیاست خارجی تشریح کرد. در همین کنفرانس بود که او ضمن تأکید برسلامتی کامل گروگانها و رفتار مناسب با آنها گفت: «من به مدت دو سال در زندان های رژیم شاه معدوم زندانی کارتر و امریکا بودم. آثار شکنجه و سختیهایی که در زندان بر من روا شد بعد از چهار سال هنوز بر بدنم نمایان است.»و سپس در حالی که آثار باقیمانده از شکنجههای رژیم امریکایی شاه بر پایش را به خبرنگاران نشانی میداد ادامه داد: «من دو سال تمام ضربات شلاق های کارتر را بر پای خود احساس کردم و این در حالی است که ما با گروگانها در جاسوسخانه، رفتاری کاملاً انسانی داریم.» این یکی از نقاط اوج دیپلماسی انقلابی فرزند ملت در این سفر بود. در این سفر دو اتفاق جالب دیگر هم رخ داد یکی آنکه کشورها و افراد مختلفی جهت ایجاد آتش بس بین ایران و عراق با شهید رجایی دیدار میکردند و همه پاسخ می شنیدندکه ما تنها در حال دفاع هستیم و تا وقتی تجاوز ادامه دارد ما هم موظف به ادامه دفاعیم؛ لذا برای ایجاد آتشبس باید به سراغ صدام متجاوز رفت تا دست از تجاوز گری بردارد.انگشت وزیر خارجه یوگسلاوی را چرخاندمشهید رجایی پس از بازگشت از این سفر به عنوان نمونه بخشی از یکی از همین دیدارها را چنین نقل کرد: «دیروز معاون وزیر خارجه یوگسلاوی برای ملاقات آمده بود. بعد از صحبت بسیار رسید به مسئله آتش بس. بعد من انگشت او را گرفتم و پیچاندم. بعد گفتم این یک تجاوز است. آیا صحیح است در حالی که دست از تجاوز برنداشته ام کسی بگوید بسیار خوب بنشینیم صحبت کنیم؟»اتفاق جالب دیگر، حضور شهید رجایی در مسجد هارلم نیویورک بود که با استقبال بسیار گسترده مسلمانان امریکایی مواجه شد که نمودی بود از نفوذ معنوی نظام انقلابی جمهوری اسلامی در عمق خاک امریکا.گزارش سفر نخست وزیر نظام انقلابی ما به امریکا که به تصریح شهید رجایی در مجموع مورد تأیید امام قرارگرفت.