خبر توهین به امام در سرمای زمستان آن سال خیلی زود منتشر شد؛ روزنامه اطلاعات امام را شاعری عاشق پیشه و سیدی هندی لقب داده بود. در مقاله این روزنامه که بعدها به داریوش همایون نسبت داده شد، آمده بود:«تنها خميني با دولت و قوانين و انقلاب-که همه با اسلام همراه است- با تحريک مالکين، به مخالفت برخاست! وگرنه همه روحانيون ديگر با اين قوانين موافقند و احترامشان نيز محفوظ است.»
محل اولین جلسه علما و بزرگان قم، منزل آیت الله بود. جلسه نصفه شب شروع شد. حضرات آیات وحید خراسانی، سبحانی، مکارم، مومن، طاهری خرم آبادی، گیلانی، مشکینی، موسوی تبریزی و تنی چند از علمای برجسته در منزل آیت الله حاضر شده بودند. همه خود را در سکوت و سرمای شب به خانه آیت الله رسانده بودند.
موضوع این بود که اکنون چه باید کرد؛ بحث درگرفت. از جمله افرادی که بحث تعطیلی حوزه های علمیه را مطرح کرد، خود آیت الله بود. او معتقد بود صحبت کردن به تنهایی کاری از پیش نمی برد. اگر چه برخی نیز مخالف بودند، اما دست آخر همین پیشنهاد بود که تصویب شد. افرادی هم مامور شدند تا با مراجعه به بیت برخی مراجع از آنان بخواهند که درس روز 18 دی را تعطیل کنند. نوری همدانی به همراه آقای یزدی سراغ آیت الله گلپایگانی رفت و آنچه رفته است را برای او بازگفت.
آیت الله ماجرای آن شب تاریخی را این گونه تعریف می کند:«در روزنامه اطلاعات 17 دي 56 مقاله توهينآميز و تندي عليه حضرت امام، که آن زمان در نجف تشريف داشتند، چاپ شد. انتشار اين مقاله، خشم آقايان اساتيد و فضلاي حوزه قم را برانگيخت. به همين مناسبت جلسهاي در منزل اين جانب برگزار شد که در آن آقايان: مشکيني ، وحيد خراساني نيز حضور يافتند. در آن جلسه تصميم گرفته شد که به عنوان اعتراض به انتشار چنين مقالهاي در اولين گام حوزه و بازار قم تعطيل شود. حوزه قم و بازار تعطيل شد.»
ارتباطات آنقدر نبود که بازار هم از ماجرا مطلع شود. برای همین بازاریان 19 دی را تعطیل کردند و حوزه نیز برای روز دوم درس و بحث را کنار گذاشت. نوری همدانی باز هم با آیت الله گلپایگانی در این خصوص سخن گفت. و به این ترتیب مقدمات اعتراضات یکپارچه قم فراهم آمد.
آیت الله از آن روز این گونه سخن می گوید:«روز 19 دي که قبل از ظهر آقايان به منزل بعضي از اساتيد رفته بودند، قرار گذاشته بودند که بعد از ظهر در منزل ما اجتماع کنند. اين قرار در نماز جماعات هم اعلام گرديده بود. از حدود ساعت يک بعد از ظهر عدهاي آمدند و چندين بلندگو داخل منزل و کوچه نصب کردند. رفته رفته جمعيت ميآمد داخل حياط و پشت بامها؛ و کوچه از جمعيت متراکم شده بود به گونهاي که جمعيت به خيابان رسيده بود. نخست داماد اينجانب آقاي سيد حسين موسوي تبريزي سخنراني کردند، سپس بنده وظيفه خود دانستم که صحبت کنم و جنايات رژيم ستمشاهي را به صراحت بيان کنم، لذا سخنراني جامع و تندي عليه جنايتهاي رژيم شاه ، انجام دادم.»
آیت الله مرکز و منبع اصلی جنایت ها را هدف گرفته بود؛ شاید از همین رو بود که خبر سخنان تند و تیزش به سرعت در همه شهر پیچید. او حرکت نجات بخش حضرت امام که از اسلام و قرآن و روش اهل بيت عصمت نشأت ميگرفت را با عکس العملي که از استکبار جهاني و دست نشاندگان آن صادر شد، مقایسه کرد. آیت الله اشعاری هم خواند:«مه فشاند نور و سگ عو عو کند/هر کسي بر طينت خود ميتند/چون تو خفاشان بسي بينند خواب/کاين جهان ماند يتيم از آفتاب/کي شود دريا زپوز سگ نجس/کي شود خورشيد از پف منطمس/در شب مهتاب مه را بر سماک/از سگان و عوعو ايشان چه باک/کارک خود ميگذارد هر کسي/آب نگدارد صفا بهر خسي/اي بريده آن لب و حلق و دهان/که کند تف سوي ماه آسمان/خس ، خسانه ميرود بر روي آب/آب صافي ميرود بياضطراب/مصطفي مه ميشکافد نيمه شب/ژاژ ميخايد ز کينه بو لهب/آن مسيحا مرده زنده ميکند/آن جهود از خشم سبلت ميکند.»
نوری همدانی به سرمقاله روزنامه اطلاعات و اینکه حرف امام با حرف روحانیون متفاوت است، اشاره کرده و گفت:«همه روحانیت دارای یک هدف هستند. اینکه اینجا سعی کرده هدف ایشان و ایشان را از روحانیت و از ملت جدا کند، سعی ای است بسیار بسیار اشتباه آمیز. همان هدفی که ایشان دارند، همان هدفی که این استاد بزرگ، همان هدفی که این مرجع تقلید، همین هدفی که معظم له دارند، این هدف، هدف همه مراجع است؛ هدف، هدف همه روحانیت است؛ هدف، هدف همه مدرسین است...»
سخنان پر شور آن روز او بوی همان نشاط انقلابی را داشت. آیت الله تاکید کرد:«این تهمت که به علمای دیگر زده شده که علمای دیگر با ایشان نیستند، این دروغ است؛ این اشتباه است؛ این تحریف است؛ همه علما، علمای آگاه با ایشان هستند، هدف ایشان را هدف خودشان می دانند.{تایید حضار} راه ایشان را راه خودشان می دانند.{تایید حضار}...»
آیت الله دیگر در خانه نماند. مردمخشمگین از توهین به امام شعار می دادند و آیت الله از همان جا همراه با مردم راهی کوچه و خیابان ها شد تا فریاد خود را به گوش سنگ فرش های خیابان های شهر هم برساند:«مردم از اين صحبت جامع و منطقي و کوبنده شارژ شدند و با شعارهاي تند از منزل حرکت کردند. من خود نيز، لازم دانستم که با مردم حرکت کنم. آمديم بيرون، از کوچه که گذشتيم وارد خيابان شديم. ابتداي جمعيت به چهاراه مقابل کلانتري رسيده بود. در اينجامزدوران رژيم، مردم را به گلوله بستند و با سلاح گرم به مردمي که هيچگونه وسيله دفاعي نداشتند حمله کردند. عدهاي از مردم شهيد شدند؛ عدهاي مجروح و زخمي و عدهاي هم توانستند جان سالم بدر برند. همين جريان، موجب حرکت وقيان مردم در ديگر شهرهاي مختلف ايران شد.»
امام طی سخنانی کشتار مردم قم را محکوم کردند. در پیام ایشان آمده بود:«نهضت اخير (قيام 19 دي قم) كه پرتوی از نهضت 15 خرداد است و شعاعش در سراسر كشور نورافكنده ، خود كوبندگي خاصي دارد كه شاه را از خود بي خود كرده و او و دار و دسته چاقوكشش را به تلاش مذبوحانه واداشته، جنايات 29 محرم امسال نقطه عطفي است به جنايات شاهانه دوازده محرم آن سال. شاه خواست ضرب شستي به ملت مسلمان نشان دهد.» در واقعه 19 دی 90 نفر کشته شدند و تعداد زیادی هم مجروح بر جای ماند و این البته نقطه آغازین نهضتی دوباره برای انقلابیون بود. شاه که از قیام مردم می ترسید، تبعید علما و بزرگان تاثیرگذار را در دستور کار قرار داد.
آیت الله با اشاره به فضای آن روز می گوید:«بعد از جريان اين سخنراني در روز 19 دي، در انتظار اين بودم که ساواک دنبالم بيايد و دستگيرم کند؛ به اين جهت در تهران کاري داشتم رفتم که آن را انجام دهم. وقتي به تهران رفته بودم. شبانه به منزل ما ريخته و همه جا را گشته بودند. وقتي از تهران برگشتم و جريان را به من گفتند. خودم را بيشتر آماده کردم و بعد از خداحافظي و آماده شدن، به ساواک تلفن زدم و گفتم: اگر با من کاري داريد از تهران برگشتهام. حدود نيم ساعت بعد آمدند و مرا به شهرباني قم بردند، و از آنجا مرا به خلخال تبعيد کردند.»
نوری همدانی کمی بعد به سقز منتقل شد. در سقز برخی چون صانعی، توسلی، مومن و طاهری خرم آبادی به دیدارش شتافتند. آزادیش همزمان بود با حضور امام در نوفل لوشاتو و آیت الله بلافاصله به دیدار امام شتافت و در دیدارهایی خصوصی، زانو به زانوی امام از نهضت گفت و شنید.
19 دی ماه گذشت اما واقعه 19 دی در همین روز خلاصه نشد. در واقع توهین به امام سرفصلی جدید در مبارزات انقلابیون شد. سکوت انقلابیون شکسته شد و مردم همراه موج انقلاب بسیج شدند و به صحنه آمدند. تسلسل قیام هایی که از این پس رخ داد بیش از پیش نهضت را در مسیر تحقق انقلاب اسلامی سرعت بخشید.
29 دی ماه و در چهلمین روز کشتار مردم قم، تبریز به خروش آمد. آیت الله قاضی طباطبایی و یازده تن از علمای طراز اول تبریز خواستار تعطیلی بازار و به صحنه آمدن مردم شده بودند. و این گونه بود که فریاد "لااله الا الله" و "درود بر خمینی" در شهر طنین انداز شد. تعداد شهدای 29 بهمن قم 6 نفر و تعداد زخمی ها 125 نفر در گزارشات رسمی اعلام شد.
در پی این کشتار نوبت به مردم سایر شهرها و استان ها رسید. اگر چه مردم استان های مختلف نظیر یزد، مشهد، کرمان، جهرم، اصفهان و... به صحنه آمدند، اما اعتراضات مردم یزد توجه بیشتری را به خود جلب کرد. این اعتراضات که در چهلم شهدای تبریز در تاریخ 9 فروردین 57 کلید خورد، تا 12 فروردین هم ادامه یافت. امام عید را در این سال تحریم کرده بودند و مردم بیش از پیش برای اعتراض، بسیج می شدند.
در واقع اهانت آن روز کسانی که برای کارتر فرش قرمز پهن کرده بودند به امام، رویشی دوباره در نهضت را کلید زد. رویشی که کم کم زمینه های فرار شاه را فراهم آورد و انقلاب را به ثمر رساند.
و اکنون از پس همه این سال ها آیت الله همان آیت الله است؛ حتی بر دوش کشیدن بار سنگین مرجعیت نیزاگربرحرارت و صراحت گذشته ایشان نیافزوده باشد، قطعا از آن نکاسته است.اگر چه برخی مشی انقلابیش را نمی پسندند؛ اما او که سرد و گرم چشیده این میدان است، خوب خط ها را می خواند و به جا موضع می گیرد. اگر انقلاب به ثمر نشست همین دست حضورها و نقش آفرینی ها بود که کار را به سر منزل رساند و اکنون نیز رسالت عمار اگر مثل آن روزِ انقلاب اعاده شود، راهها هر چند دشوار هم که باشند، پیش روی انقلاب هموار خواهند شد.