به گزارش فارس، در پي رسوايي سال گذشته در انگليس پيرامون شنود مكالمات تلفني و الكترونيكي شهروندان انگليسي توسط رسانههاي تحت مالكيت رابرت مردوخ، سرمايه دار صهيونيست كه با دستور وي انجام ميگرفت نگاهي داريم به زندگي و فعاليتهاي اين صهيونيست كهنهكار كه در دنيا به "امپراطور رسانهاي يهود " اشتهار دارد و حتي در ايالات متحده آمريكا به علت سيطره بي چون و چرايش بر رسانه هاي گروهي از وي به عنوان "سلطان بي تاج و تخت آمريكا " ياد ميشود:
*مقدمه:
با گسترش انقلاب ارتباطات، قدرت وسايل ارتباطي جامعه مانند رسانهها افزايش بيشتري يافته است. صهيونيستها كه همواره هدف نفوذ در مراكز قدرت در جهان را تعقيب ميكنند، به خوبي از قدرت موجود در اين عرصه آگاهي داشته و با حاكميت بر رسانههاي گوناگون، به يك قدرت مؤثر در اين حوزه تبديل شدهاند.
"رابرت مردوخ " يكي از يهوديان صهيونيست است كه كار خود را با مالكيت يك روزنامه كوچك در "ملبورن " استراليا شروع كرد اما پس از مدت كوتاهي توانست يك امپراطوري رسانهاي را پايهگذاري كند. "مردوخ " با خريد روزنامههاي ورشكسته و كوچك و با استفاده از روشهاي گوناگون به مديريت آنها پرداخته و آنها را به سوددهي ميرساند. او ابتدا به دنياي رسانهاي انگليس وارد شد و توانست جايگاه مهمي در بين شبكه رسانهاي انگليس كسب كند. اشتياق سيريناپذير "مردوخ " وي را به سمت آمريكا كشاند و وي با كسب تابعيت آمريكايي توانست به گسترش دامنه امپراطوري خود نه تنها در آمريكا بلكه در سراسر دنيا بپردازد. به دليل اهميت رسانههاي تحت سلطه او و نقش و شبكه گسترده رسانهايش در شكلدهي به افكار عمومي در جهت حمايت از صهيونيسم، در اين نوشتار به بررسي زندگي، فعاليتها و رسانههاي تحت سلطه وي ميپردازيم.
**زندگينامه:
"كيث رابرت مردوخ " در 11 مارس 1931 در "ملبورن " استراليا به دنيا آمد. پدر "مردوخ " يك روزنامهنگار كهنهكار بود كه كار خود را به عنوان يك خبرنگار بخش سياسي براي روزنامه "عصر ملبورن " استراليا شروع كرده بود.
"مردوخ " پدر در تأسيس انجمن روزنامهنگاران استراليا همكاري كرده و در سال 1933 سردبير روزنامه "سيدني مورنينگ هرالد (Sydney Morning Herald) و بعدها مدير گره روزنامهاي هرالد اندويكلي تايمز (Herald & Weekly Tims) استراليا شد.
پدر مردوخ در سال 1928 در سن 40 سالگي با "اليزابت گرين " ازدواج كرده بود و علاوه بر رابرت داراي 3 فرزند دختر ديگر نيز بود.
رابرت از همان اوايل كودكي در يك محيط آشنا با فنون روزنامهنگاري رشد كرد و خود نيز به اين كار علاقه مند شد. او در سال 1941 در سن 10 سالگي با اصرار مادر به مدرسه "گيلانگ گرامر " فرستاده شد ولي از تحصيل در اين مدرسه راضي نبود.
وي در سال 1947 تحصيلات خود را در اين مدرسه به پايان رساند و پس از يك سال بيكاري، وارد حرفه روزنامهنگاري شد و در يك مجله مدرسهاي به نام "ايف " و پس از آن در مجلات مدرسهاي ديگري نيز فعاليت كرد.
"مردوخ " پس از آن براي ادامه تحصيل به انگليس رفت و در دانشگاه آكسفورد مشغول تحصيل شد و از 1950 تا 1952 نيز با روزنامه "ديلي اكسپرس " (Daily Express) انگليس همكاري كرد.
پدر رابرت در سال 1949 از مقام سردبيري گروه "هرالد " بازنشسته شد اما همچنان به همكاري خود با گروه ادامه داد. وي از بيماري نارسايي قلبي رنج ميبرد و بالاخره در اكتبر سال 1952 در ملبورن درگذشت.
رابرت مردوخ پس از مرگ پدرش بلافاصله به استراليا بازگشت و توقع داشت كه ثروت كلاني از پدرش به او برسد اما بر خلاف انتظار، ثروت بسيار اندكي از يك روزنامه به نام "آولايد نيوز " را تصاحب كرد.
مردوخ 22 ساله بلافاصله با يك حرص و ولع پرشور نسبت به روزنامه و به محض افزايش تيراژ، اقدام به خريد روزنامههاي كوچك و در سال 1954 امتياز "آدلايد نيوز " را خريداري كرد.
"مردوخ " تاكنون 3 بار ازدواج كرده است. او براي اولينبار با "پاتريشيا بوكر " در سال 1956 ازدواج كرد و از او داراي يك فرزند دختر شد اما اين ازدواج ديري نپاييد و در سال 1960 به طلاق كشيده شد. او طي چند سال روزنامه "ديلي ميل " (Daliy Mail) سيدني را خريد و در سال 1964 اولين روزنامه ملي استراليا يعني "The Australian " را به آن ملحق كرد.
وي يكبار ديگر در سال 1967 با "آناماريا تورف " ازدواج كرد و از او داراي يك دختر و 2 پسر شد و در نهايت در سال 1999 نيز طلاق گرفتند.
رابرت در سالهاي دهه 1950 ديدارهاي منظمي از آمريكا داشت. او با آگاهي و ديد ويژهاي نسبت به آمريكا بزرگ شده بود و زماني كه در آكسفورد تحصيل ميكرد با پيچيدگيهاي "جنگ سرد " دستوپنجه نرم كرد و اذعان ميكرد كه زمان آن رسيده كه موقعيت آمريكا را به عنوان يك قدرت فائقه جهاني به رسميت بشناسيم. او به زودي دلباخته آمريكا به ويژه شهر "نيويورك " شد.
"مردوخ " در سال 1960 به "كوبا " سفر كرد و تحت تأثير "فيدل كاسترو " مقالهاي نوشت كه بحث اصلياش اين بود كه آمريكا بايد دست از مخالفت خود با كوبا بردارد و اينكه آينده "آمريكاي لاتين " در خطر است.
او در اوايل دهه 1970 دامنه كارهاي مطبوعاتي خود را به سمت آمريكا كشاند و سهام زيادي از چندين روزنامه آمريكايي را خريداري كرد و در اوايل 1980 بود كه تصميم گرفت به حضور خود در آمريكا ثبات بيشتري ببخشد. به همين دليل در سال 1985 تابعيت آمريكايي كسب كرد.
او زماني با "مارگارت تاچر " روابط خوبي داشت و ميخواست در كنار "رونالد ريگان " در واشنگتن باشد، لذا روابط خود با كاخ سفيد را مستحكمتر كرد. مردوخ حتي در ضيافت شام ريگان شركت كرد و بعد از آن نيز روابط دوستانهاي با "ريچارد نيكسون " برقرار كرد.
"مردوخ " در زندگي خانوادگي هميشه دچار مشكلاتي بود و همين مشكلات بود كه به جدايي او از همسرش در سال 1999 انجاميد اما طلاق "تورف " به يكي از پرسروصداترين طلاقها تبديل شد زيرا او بيشترين مقدار دارايي و اموال به ميزان 1.7 ميليارد دلار به صورت املاك و 110 ميليون دلار پول نقد را از طلاق خود به دست آورد.
مردوخ هوسران دو هفته بعد از اين ماجرا در سن 69 سالگي با سومين همسر خود يعني "وندي دنگ " 31 ساله ازدواج كرد كه از وي داراي دو فرزند دختر است. هماكنون رابرت مردوخ با داشتن يك امپراطوري رسانهاي و رياست چندين رسانه معتبر و مشهور جهان در نيويورك آمريكا زندگي ميكند.
با توجه به فعاليتهاي شديد كاري، مردوخ در زمينه علمي زياد فعال نبوده است. او بااكراه مراحل اوليه تحصيل در استراليا را به پايان رساند و سپس با اصرار پدر و مادر به انگليس رفت تا ادامه تحصيل دهد. او ابتدا در سال 1952 با مدرك كارشناسي در رشته هنر از دانشگاه آكسفورد - دانشكده وورستر - فارغالتحصيل شد.
رابرت حتي از زماني كه به تحصيل مشغول بود دست از فعاليتهاي كاري و روزنامهنگاري نكشيد و با تمام مشغله كاري، او توانست مدرك كارشناسي ارشد خود را از همان دانشگاه در رشته هنر در سالهاي بعد دريافت كند. پس از آن مردوخ صرفاً به كارهاي اجرايي و مديريتي رسانههاي گوناگون پرداخت و تحصيلات خود را ادامه نداد.
**ريشههاي صهيونيستي (يهودي) مردوخ:
"ريگ وارن " روحاني مسيحي در اينباره ميگويد: "رابرت " يك مسيحي متولد شده و من پيشواي روحاني او محسوب ميشوم ". خود رابرت مردوخ درباره مذهبش ميگويد: روزنامهها درباره تولد دوباره من به عنوان يك مسيحي و كاتوليك چيزهايي مينويسند. واقعيت اين است كه من مانند يك مسيحي عبادت ميكنم و گاهي به كليساي كاتوليك ميروم زيرا همسرم يك كاتوليك است، اما من به طور رسمي تغيير مذهب ندادهام و يك فرزند مذهبي شديد نيستيم.
نه خود رابرت مردوخ از يهودي بودنش چيزي ميگويد و نه رسانههاي تحت سلطه او، اما آنچه واضح است نام رابرت از نام يهودي پدر بزرگ مادري او برگرفته شده و مردوخ هميشه سعي كرده اين واقعيت كه مادر مذهبي او، وي را به صورت يك يهودي بزرگ كرده است، پنهان كند.
پنهانكاري مردوخ در حالي صورت ميگيرد كه وي آشكارا از شاخه صهيونيست "راست افراطي " صهيونيستي و افرادي مانند "بنيامين نتانياهو " و "آريل شارون " حمايت ميكند.
چنانچه "جرج پاتاكي " فرماندار سابق نيويورك ميگويد: هيچ روزنامهاي در آمريكا به اندازه "نيويورك پست " تحت سلطه مردوخ از "اسرائيل " حمايت نميكند.
علاوه بر اين، رابطه تنگاتنگ مردوخ با سازمانهاي صهيونيستي مانند "انجمن ضدافترا "، "موزه ميراث يهودي " در واشنگتن و غيره دليل بر اين مدعاست، لذا صراحتاً بايد گفت كه مردوخ علاوه بر يهودي بودن يك صهيونيست تندرو است.
رابرت مردوخ مانند ساير يهوديان منتقد در مراكز رسمي و غير رسمي قدرت، از فاش كردن هويت يهودي خود امتناع كرده و حتي خود را يك "مسيحي ارتدوكس " معرفي ميكند.
با توجه به شواهدي مانند يهودي بودن مادر و پدر بزرگ مادري مردوخ و اينكه مادر وي سعي زيادي داشته تا به فرزند خود تعاليم يهودي بياموزد و همچنين طرفداري مردوخ از اسرائيل و جناح راست صهيونيستي، شكي در ريشه يهودي بودن او باقي نميماند.
در اين صورت، ميتوان چنين نتيجهگيري كرد كه با اينكه مردوخ همچنان در دين يهودي باقي مانده ولي به ظاهر به خاطر منفعتطلبيهاي فردي، اداي يك مسيحي ارتدوكس را درميآورد و براي جلبنظر اكثريت مسيحي آمريكا مجبور ميشود كه گاهگاهي به كلسيا برود و دعاي مسيحي بخواند و در رسانهها و مجامع عمومي خود را يك مسيحي معرفي كند و يا اينكه خود وي اذعان ميدارد اصولاً يك فرد مذهبي و در قيدوبند مذهب نسبت و به راحتي توانسته است از مذهب يهوديت خود دست بكشد و به مسيحيت تغيير آيين داده باشد.
در صورت درست بودن هر كدام از گزينههاي بالا ما چيزي از ريشه صيهونيست بودن رابرت مردوخ كاسته نميشود و او در واقع به عنوان يك يهيودي صهيونيست شناخته ميشود.
**فعاليتها:
هيچ دوراني از زندگي مردوخ را نميتوان ذكر كرد كه با فعاليتها و كشمكشهاي كاري سپري نشده باشد. پدر مردوخ يك روزنامهنگار بود و از همان دوران كودكي وي را با چنين فضايي آشنا ميكرد و رابرت نيز از عظمت و سرخوشي شخصي كه توسط ژورناليسم در روحيات پدرش راه يافته بود آگاهي داشت و هميشه همراه پدرش به دفتر روزنامه "هرالد " در "فلايند رزاستريت " ميرفت.
رابرت جوان از بوي تند جوهر، صداي مهيب دستگاههاي چاپ و فضاي سنگنين محل كار پدرش اينگونه ميگفت: "زندگي يك ناشر بهترين نوع زندگي در سراسر جهان است. وقتي بچهها در معرض آن قرار بگيرند، بدون شك قادر نخواهد بود در مقابل جذابيتهاي آن مقاومت كنند. "
اما رابرت مردوخ از بدو ورود به حرفه روزنامهنگاري، نظرات خاص خودش را داشت، او در اينباره مي گويد: اگر شما ميخواهيد دستي در دنياي نشر و ارتباطات داشته باشيد بايد فقط آدم خودتان باشيد و متكي به هيچكس ديگر نباشيد و اجازه ندهيد كه عمل بر اساس روابط دوستانه، شما را وامدار ديگران كند و اين طرز فكر، اساس زندگي مرا تشكيل ميدهد. "
اولين فعاليتهاي مردوخ جوان از سال 1947 پس از پايان تحصيل در مدرسه "گيلانگ گرامر " در يك مجله مدرسهاي به نام "ايف " بود و رابرت آن را به نام "ايف رويوارد " منتشر كرد و پس از چندي موفق شد كه نام خود را در مجله مدرسهاي "كوريان " درج كند.
مردوخ اولين كار جدي خود در حرفه روزنامهنگاري را در حين تحصيل در "دانشگاه آكسفورد " و در روزنامه "ديلي اكسپرس " در شهر لندن از سال 1950 شروع كرد اما به علت مرگ پدرش در سال 1952 بلافاصله به "ملبورن " استراليا بازگشت و در همان سال بخشي از روزنامه "آدلايد نيوز " به عنوان ارث پدرش به وي رسيد و در سال 1954 مالك آن شد.
او روزنامه "سيدني قبل " را هم خريداري كرد و پس از ندك زماني توانست اين 2 روزنامه كوچك را به سوددهي برساند.
مردوخ كه در فكر بنا نهادن يك امپراطوري رسانهاي بود در سال 1958 اقدام به سرمايهگذاري اندكي در روزنامه "ساندي تايمز " كرد. در سال 1960 نيز "NSW " (يك روزنامه حومه شهري با 24 صفحه) و همچنين "ديلي ميرور " (Daily Miror) در سيدني و "Truth " در "ملبورن " را خريد. رابرت 2 سال بعد، 25 درصد سهام ايستگاه شبكه 9 استراليا در سيدني و ملبورن و ايستگاه تلويزيوني "Wollangong " را خريداري كرد.
جاه طلبيهاي مردوخ تا آنجا پيش رفت كه وي در سال 1964 اولين روزنامه ملي استراليا به نام "Tne Australian " را تأسيس و منتشر كرد و طي مدت كوتاهي روزنامههاي مردوخ، استراليا را تحت سلطه خود گرفتند و او به فكر افتاد كه از رسانههاي خود براي تأثيرگذاري بر جريانات سياسي استفاده كند. زيرا روزنامه "The Austra Lian " يك روزنامه با كيفيت بسيار بالا و براي "نخبگان " بود و مردوخ را به يكي از صاحبان اصلي قدرت در استراليا تبديل كرد. در همين حال، وي شروع به گسترش امپراطوري خود در سطح بينالمللي كرد و نگاه از به انگليس معطوف شد.
مردوخ ابتدا 24 درصد شركت انتشاراتي "ويلينگتون " (Wellington) " كه بعدها به بزرگترين شركت رسانهاي "زلاندنو " تبديل شد، را خريد و در نهايت سهم خود را به 49 درصد رساند.
*فعاليت پر رنگ مردوخ در انگليس
نگاه مردوخ به لندن باعث شد كه وي به اين فكر بيافتد كه به برترين قدرت انتشاراتي انگليس تبديل شود و به خاطر همين هدف اقدام به خريد روزنامههاي (News of the World)، "سان " (The Sun)، "تايمز " (The time) و "ساندي تايمز " (Sundy times) كرد تا جايي كه در ميانههاي دهه 1980 موفق شد اولين طراح انتشار روزنامه به صورت تمام رايانهاي در دنيا را در شرق لندن اجرا كند.
مردوخ براي مديريت رسانههاي خود از تمام ضربهها استفاده ميكرد. او در مدت كوتاهي توانست روزنامه "سان " را به يك تابلو جنجالي تبديل كند. بدين وسيله كه به طور مرتب "صفحه سوم " روزنامه را به عكسهايي از زنان زيبا اختصاص ميداد كه اين كار باعث قطعي شدن شهرت مردوخ به عنوان يك صاحبرسانه شد.
در سال 1970 در تلويزيون هفتگي لندن سرمايهگذاري اندكي كرد و در سال 1972، 2 روزنامه در شهر سيدني به نامهاي "ديلي تلگراف " (Daily Telegraph) و "ساندي تلگراف " (Sunday Telegraph) و 46 درصد از شبكه 10 تلويزيون سيدني را خريد.
*فعاليت مردوخ در آمريكا مردوخ علاوه بر مالكيت چندين رسانه در استراليا و انگليس به دنبال جاي پايي در بازار رسانهاي آمريكا بود و كار خود را با خريد روزنامه "سان آنتونيو نيوز " (SanAntonio News) در سال 1973 شروع كرد.
مردوخ با اشتهاي سيريناپذيري اقدام به تأسيس "نشنال استار " (National Star) كرد و روزنامه "نيويورك پست " (New york Post) آمريكا را به ملبغ 30 ميليون دلار خريد و براي خريد مجلههاي "Newyork و Village Voice و New west " حاضر شد مبلغ 26 ميليون دلار بپردازد و ميليونها دلار صرف خريد چندين نشريه ديگر كرد.
در اوايل دهه 1980 مردوخ متوجه قدرت و گستردگي رسانههاي صوتي و تصويري شد و در سال 1980 با بنيانگذاري شركت رسانهاي "نيوز كورپروشين " (News Corporation) قدم به اين حوزه رسانهاي گذاشت.
البته مردوخ قبلاً در چندين شبكه تلويزيوني سرمايهگذاريهايي كرده بود اما با تأسيس اين شركت جديد بود كه توانست به روياي امپراطوري رسانهاي خود عينيت بخشد، با اين حال هيچگاه از دنياي انتشارات فاصله نگرفت و در سالهاي 1981 تا 1983 چندين نشريه ديگر از قبيل "هرالد امريكن " (Herald American) را با يك ميليون دلار و "سان - تايمز " (Sun - Times) شيكاگو را به مبلغ 90 ميليون دلار خريد. وي در سال 1985 با خريد 7 ايستگاه تبعههاي خارجي بر رسانههاي آمريكا، تابعيت آمريكايي كسب كرد تا آزادي عمل بيشتري داشته باشد و براي گسترش امپراطوري نوپاي خود هيچ مانعي بر سر راه خود ببيند.
مهمترين اقدام مردوخ راهاندازي شبكه تلويزيوني "فاكس " (Fox) در آمريكا بود. او در طول دهه 1980 مرتبا اقدام به خريد شبكههاي تلويزيوني متعدد ميكرد. در اوايل دهه 1990 اقدام به توسعه امپراطوري رسانهاي خود در انگليس و آسيا نمود و چندين شبكه ماهوارهاي را خريد يا تأسيس كرد.
مردوخ مبلغ 225 ميليون دلار براي خريد 63 درصد از "استارتي وي " (Srar.TV) و يك ميليارد دلار براي حق پخش فوتبال از شبكه "Fox " پرداخت كرد و همزمان خدمات "اينترنت دلفي " (Del Phi) را در سال 1993 صاحب شد.
او براي اينكه بتواند تمام نقاط دنيا را زير چتر امپراطوري خود بگيرد در نيمه اول دهه 1990 به ايران هم سفر كرد كه با سروصداي خبري بسياري هم همراه بود و منجر به اين شد كه عليرغم پيشبيني او و دعوتكنندگانش،هيچ قراردادي براي خريد يا ساخت مراكز رسانهاي بين آنها منعقد نشد.
در طول مدت كوتاهي "نيوز كورپورشين " به يكي از سودآورترين شركتهاي جهاني تبديل شد به طوري كه تنها در سال 2002 مجموع درآمدهاي آن به 17 ميليارد دلار رسيد. مردوخ در طول سالهاي 2000 تاكنون بارها اقدام به خريد و فروش چندين رسانه معتبر دنيا اعم از شبكههاي تلويزيوني، ماهوارهاي و كابلي، روزنامه، مجله، شبكههاي راديويي و اينترنتي و ... كرده است.
*فعاليت مردوخ در اسرائيل مردوخ در سال 2006 اقدام به خريد 9 درصد از كانال 10 رژيم صهيونيستي كرد و در سال 2007 خريد جنجالي شركت "داو جونز " (Dow Jonse) را انجام داد. مردوخ 76 ساله با پرداخت 5 ميليارد دلار شركت رسانهاي "داو جونز " و تمامي متعلقات آن را به شبكه گسترده رسانهاي خود اضافه كرد. وي براي خريد اين شركت، 3 ماه با خانواده "بن كرافت " (مديران داو جونز) كه 36 درصد سهام "داو جونز " را در اختيار داشتند، در حال مذاكره بود. داو جونز كه رقيب گروه رسانهاي "رويترز " است، صاحب چندين هفتهنامه و وبسايت اقتصادي است. مردوخ درباره خريد "داو جونز " ميگويد: "روزنامه اين شركت پرتيراژترين روزنامه آمريكا و يكي از پرتيراژترينها در دنيا است و ما ميتوانيم دامنه آن را گسترش دهيم. "
براساس طبقهبندي نشريه "فوربس " (Forbes) از 400 آمريكايي پولدار در سال 2006، رابرت مردوخ در رده 32 قرار داشت.
مردوخ براي راضي نگهداشتن تمام طرفهاي درگير در سياست و جامعه آمريكا بارها اقدام به پرداخت كمكهاي نقدي به افراد و نهادهاي زيادي كرده است. وي در سال 1999 با اهداي 10 ميليون دلار پول نقد براي ساختن يك كليساي جامع كاتوليك "در لسآنجلس "، خود را به عنوان يك مسيحي كاتوليك به مردم آمريكا معرفي كرد.
**رسانههاي تحت سلطه مردوخ
داراييهاي مردوخ شامل شركت "نيوز كورپورشين " دربرگيرنده چندين رسانه گوناگون است كه اخيراً در سال 2007 شركت "داو جونز " نيز با تمام متعلقاتش به اين خانواده گسترده رسانهاي پيوسته است. علاوه بر اينها چندين رسانه ديگر در نقاط مختلف دنيا تحت مالكيت اوست كه به بررسي آنها ميپردازيم.
*1- نيوز كورپوريشن: مردوخ رئيس و مدير اجرايي اصلي اين شبكه بزرگ رسانهاي محسوب ميشود و علاوه بر او يك هيئت مديره، وي را در مديريت بخشهاي گوناگون همراهي ميكنند. طبق سايت رسمي اين شركت مجموع داراييهاي آن در مارس 2007 حدود 62 ميليارد دلار و درآمد سالانه آن حدود 28 ميليارد دلار است. اين شركت داراي 8 بخش اصلي است و فعاليتهاي تمام قسمتها شامل اروپا، استراليا، آسيا و اقيانوسيه تحت نظارت دفتر مركزي آن در آمريكا است.
بخشهاي اصلي اين شركت شامل موارد زير و در برگيرنده رسانههاي متعدد است. - شركتهاي فيلمسازي: اين مجموعه شامل 11 شركت فيلمسازي معتبر دنياست كه برخي از موارد ان را ذكر ميكنيم.
20th century fox television Fox stuios austrailia Fox studios baja blue sky studios... 20th century fox
-شبكههاي تلويزيوني، اين مجموعه شامل 6 شبكه است كه برخي از آنها عبارتند از
Fastel Star Fox briadcastting com pany
- شبكههاي كابلي: اين شبكه شامل 16 شبكه در نقاط مختلف دنياست كه برخي از انها عبارتند از:
Fox news chanel Fuel tv Speed Fox movie chanel
- خبرگزاريهاي ماهوارهاي: شامل 3 خبرگزاري مهم است كه عبارتند از:
Direct tv Skyitalia Bskyb
-مجلات: اين مجموعه شامل 8 مجله است كه برخي از آنها عبارتند از :
News amerca marketing Smart siurce The weekly standard ALPHA
- روزنامهها: مردوخ مالك 28 روزنامه تحت نام شركت "نيوز كورپورشين " در كشورهاي استراليا، انگليس و آمريكاست. روزنامههاي وي در استراليا شامل "ديلي تلگراف "، "هرالدسان " ، "ساندي ميل "، "ساندي تايمز " ، "استراليا " و ... ، در انگليس شامل "نيوز اينترنشنال " ، "سان " ، "تايمز "، news of world، و ... و در آمريكا شامل "نيويورك پست " است.
- شركتهاي انتشاراتي: اين مجموعه شامل 7 شركت انتشاراتي است كه برخي از آنها عبارتند از:
Harpercollins publishers Australia Canada Children's book
- ساير موارد: از ديگر بخشهاي شركت رسانهاي عظيم مردوخ ميتوان به "myspace "، گروه NDS " و "myspace " كه خود شامل بيش از 25 شبكه خبري، اينترنتي و ... است، اشاره كرد.
*2- داوجونز: شركت "داوجونز " كه از اول آگوست 2007 با مبلغ 5 ميليارد دلار تحت مالكيت مردوخ درآمد، در سال 1882 توسط "چارلز داو "، "ادوارد جونز " و "چارلز برگسترسر " تاسيس شد در سال 1889 اقدام به انتشار روزنامه "وال استريت ژورنال " كرد كه پرفروشترين نشريه اقتصادي جهان به شمار ميرود؛ تيراژ كنوني آن بالغ بر 2 ميليون نسخه است.
اين شركت داراي 7 هزار كارمند و چندين گروه رسانهاي ديگر است كه برخي از آنها عبارتند از: - گروه رسانهاي بازارهاي مصرفي: اين مجموعه شامل 12 رسانه در نقاط گوناگون دنياست كه برخي از آنها عبارتند از: * the wall street journal * the wall street journal europe * the wall street journal asia * the wall street journal sunday * the wall street journal radio network * Barrons * Mardet watch
- گروه رسانهاي بازرگاني: شامل 6 رسانه است كه برخي از آنها عبارتند از: * Dow jones newswires * factiva * Dow jones finacial * Information services
*3- ساير رسانههاي مردوخ: رسانههاي تحت مالكيت رابرت مردوخ بسيار فراتر از موارد ذكر شده در شركت اصلي او يعني "نيوزكور پورشين " است. طبق يك آمار نسبتا دقيق در سايت Ketupa.net مردوخ مالك يا دارنده بخشي بالغ بر 300 رسانه مشهور جهان است. اين رسانهها در طبق گسترده اي شامل: شركتهاي انتشاراتي، شبكههاي ماهوارهاي و تلويزيوني، مجلات، شركتهاي فيلمسازي، روزنامهها، راديو، شركتهاي چند رسانهاي و... است.
سلطه بر اين تعداد رسانه كه با روزنامه كوچك "آدلايد نيوز " در استراليا شروع شد سراسر پهنه گيتي را در برميگيرد.
مردوخ هيچ وقت از سلطه بر رسانههاي كشورهاي ديگر غافل نمانده و حضور او در كشورهاي زير محسوس است: او در آلمان با خريد 66 درصد از TMS و 24 درصد premiere world ،در فرانسه با خريد 13 درصد tv berizh ، در ايتاليا با skyitalia ، در قاره آسيا با star tv ، در كشورهايي مانند چين، ژاپن و كانادا با ctv sportsnet در هند با چندين كانال كابلي و ماهوارهاي، در اندونزي با film indonseia و indiovision ، در آمريكاي لاتين با چندين شبكه ماهوارهاي، در فيجي با 3 روزنامه، در گينه نو با post courier ، در سوئد، دانمارك و هلند با شبكههاي راديويي، در كشورهاي اروپاي شرقي مانند بلغارستان، جمهوري چك ، لهستان، روماني، اوكراين و در نهايت در رژيم صهيونيستي با news autdoor israel تسلط بلامنازعي بر رسانههاي دنيا دارد.
**مردوخ و سياست:
مردوخ با داشتن يك ثروت هنگفت و مالكيت زيادي از رسانهها، ميتواند تأثير زيادي بر سياستها و تصميمات سياسي در اكثر نقاط دنيا داشته باشد زيرا امروزه رسانهها در شكلدهي سياستها و افكار عمومي نقشي بي بديلي دارند.
*1- استراليا: مردوخ در استراليا با داشتن چندين رسانه گوناگون از قدرت عظيم خود براي پيشبرد دستور كار سياسي خود و حاميان صهيونيستياش استفاده كرد. در سال 1972 بعد از موافقت "ويتلم " رهبر حزب كارگر استراليا مبني بر اتخاذ يك سياست حامي اسرائيل، انحصار رسانهاي مردوخ براي موفقيت تبليغاتي كه "ويتلم " را به قدرت رساند مورد استفاده قرار گرفت. اندكي بعد زماني كه "ويتلم " با خلف وعده و فتح باب مذاكره با اعراب از اعطاي امتياز بهرهبرداري معدن به "هري اوپنهايمر " رئيس شركت عظيم "انگلو- آمريكن " و "كارتل طلا " و "الماس ديبرس " خودداري كرد رسانه مردوخ با استفاده از تبليغاتي موفق "ويتلم " را از قدرت بركنار و "باب هاوك " يكي از طرفداران سرسخت صهيونيسم را جايگزين وي كرد.
*2- انگليس: مردوخ همزمان با ورود به عرصه رسانههاي انگليسي، توانست در سياست دولت انگليس هم دخالت كند. روزنامههاي مانند "سان " و "تايمز " نقش عمدهاي در به قدرت رسيدن رهبران و احزاب گوناگون در انگليس داشتهاند. هنگامي كه در يك نظرسنجي، احتمال موفقيت "نيل كينوك " در انتخابات رهبري حزب كارگر زياد بود، روزنامه "سان " در صفحه اول خودش نوشت: " اگر "كينوك " در انتخابات پيروز شود، انگليس به يك ويرانه تبديل ميشود ". در سال 1997 نيز روزنامههاي مردوخ نقش مهمي در پيروزي "بلر " و حزب كارگر در انتخابات اين كشور داشتند.
اين روزنامهها در آستانه انتخابات، اقدام به افشاي اخبار و اطلاعاتي عليه حزب محافظه كار (رقيب عمده حزب كارگر) كردند كه در تضعيف اين حزب بسيار موثر بود.
مردوخ از رابطهاي كه با "بلر " و حزب كارگر داشت اهدافي را دنبال ميكرد. "بلر " پس از پيروزي در انتخابات به پاس زحمات وي، با "رومانو پرودي "، نخست وزير وقت ايتاليا تماس گرفت و از وي خواست تا در راستاي توسعه فعاليتهاي شركت "نيوز كورپوريشن " متعلق به مردوخ در اروپا تلاش كند. علاوه بر اين، روزنامههاي مردوخ از "مارگارت تاچر " و "جان ميجر " در مقاطعي به سختي حمايت كردند.
اما رابطه "رابرت مردوخ " با حزب كارگر و "توني بلر " در سال 2003 رو به سردي گذاشت و او به "بلر " خاطر نشان كرد كه بيشتر از اين نميتواند روي اين دوستي حساب كند.
مردوخ مخالفت خود با قانون اساسي اتحاديه اروپا را اعلام كرد و ملاقاتهايي با "ميشل هوارد " رهبر جديد حزب محافظه كار انگليس انجام داد و از دوستي گرم خود با "هوارد " سخن گفت و سرسختانه از قانون اساسي اتحاديه اروپا انتقاد كرد و آن را مايه نابودي حاكميت اقتصادي انگليس دانست.
با اينكه "توني بلر " يكي از موافقان قانون اساسي اتحاديه اروپا بود اما به دلايلي در سال 2004 اعلام كرد كه اين قانون را به همهپرسي ميگذارد.
برخي معتقدند كه دليل اتخاذ اين تصميم توسط "بلر "، ملاقات وي با يكي از مديران اجرايي مردوخ به نام "ايروين استلزر " بود كه طي آن به "توني بلر " گفت كه اگر همهپرسي انجام نشود، مردوخ مبارزات گستردهاي را بر ضد حزب كارگر در انتخابات بعدي انجام خواهد داد. مردوخ بارها اتحاديه اروپا را نيز مورد انتقاد قرار داده است.
"لانس پرايس " كه از سال 1998 تا 2001 به عنوان مشاور رسانهاي "توني بلر " فعاليت ميكرد درباره رابرت مردوخ ميگويد: به نظر ميرسد كه او عضو بيست و چهارم كابينه است. صداي او به ندرت به گوش ميرسد اما حضور او هميشه احساس ميشود.
*3- ايالات متحده آمريكا: مردوخ با خريد روزنامه "نيويورك پست " در سال 1976 وارد دنياي رسانهاي آمريكا شد و پس از آن، چندين رسانه از قبيل تلويزيون، ماهواره، شبكه كابلي، روزنامه و ... را در اختيار خود درآورد.
آمريكا يكي از كشورهايي است كه رسانهها در آن نقش بسيار پررنگي در شكل دهي سياستها و افكار عمومي دارند و مردوخ به خوبي به اين مسئله واقف است. رسانههاي مردوخ در آمريكا از زمان "رونالد ريگان " به بعد به شدت از جمهوريخواهان حمايت ميكنند، چنان كه در طول سالهاي 2000 تا 2003 و در جريان آماده شدن براي تهاجم به عراق، تمام روزنامههاي تحت كنترل مردوخ در جهت حمايت از شروع و ادامه جنگ مطلب مينوشتند.
در مارس 2003، مردوخ با پشتيباني از حمله دولت بوش به عراق در كنفرانس جهاني موسسه ميلكن (milken) اذعان داشت: "من فكر ميكنم مهم آن است كه جهان به ما احترام بگذارد و اين مهمتر از دوست داشتن ماست. وضعيت به سمت بد شدن ميرود و اگر شما واقعا ميخواهيد در مورد اين مسئله جدي باشيد، بايد همين الان اقدام كنيد. "
در آوريل 2004 مدتي پس از تهاجم نظامي آمريكا به عراق، مردوخ به شدت از سياست دولت آمريكا حمايت كرد و گفت: پيشرفت بسيار خوبي در مسئله عراق وجود دارد، تمام كودكان به مدارس برگشتهاند و اوضاع زندگي در عراق كاملا مناسب است. جمعيت كوچك "سني " كه از "صدام " پشتيباني ميكردند به اميد تروريستهاي بينالمللي تبديل شدهاند.
او در نوامبر 2006 و در انتخابات ميان دورهاي آمريكا، شمار كشتهشدگان را كم اهميت و ناچيز جلوه داد و در اين باره گفت: جنگ نيروهاي آمريكايي در عراق به خاطر جلوگيري از درگيريهاي داخلي ميان شهروندان و جلوگيري از كشتار عراقيها به دست يكديگر است. مردوخ در نشست جهاني اقتصاد در "داووس " سوئيس در پاسخ به اين سوال كه آيا شركت "نيوز كورپورشين " متعلق به رابرا مردوخ به مديريت و شكلدهي تبليغات براي حمله به عراق ميپرداخت، گفت: من چنين عقيدهاي ندارم. ما فقط از سياستهاي خاورميانهاي بوش حمايت ميكرديم.
*4- رژيم صهيونيستي: مردوخ به عنوان يك صهيونيست، هميشه متوجه اتفاقات و رويدادهاي داخلي و منطقهاي اسرائيل و در راستاي صهونيسم بينالمللي نيز بوده و سعي كرده كه اهداف و راهبردهاي خود را به نحوي در حمايت از سياستهاي اسرائيل اعمال كند. او با "آريل شارون " دوستي خوبي داشت و در هنگام رقابت بين شارون و نتانياهو براي رهبري حزب ليكود در سپتامبر 2005 به شدت از او حمايت كرد و حتي در جريان سفر "شارون " به آمريكا در ژوئن همان سال براي وي ترتيب يك ضيافت شام را داد و به دفاع از ديدگاههاي او پرداخت.
**نتيجهگيري:
قدرت رسانهها در شكلدادن به سياستها و افكار عمومي در سراسر جهان، يك موضوع انكارناپذير است، از طرف ديگر سلطه صهيونيستها بر رسانهها در تمام نقاط دنيا و مالكيت آنها بر رسانههاي پر تيراژ جهان امري بديهي است. مردوخ به عنوان يك صهيونيست، كار خود را از يك روزنامه كوچك از استراليا كه از پدرش به ارث برده بود، شروع كرد و روياي بنيان نهادن يك امپراطوري رسانهاي در سراسر جهان را پس از طي 5 دهه عينيت بخشيد.
وي نيز مانند ساير يهوديان با نفوذ در مراكز قدرت در دنيا، از ابراز هويت يهودي خويش خودداري كرده و حتي پا را از اين فراتر گذاشته و با حضور در كليساها، خود را يك مسيحي ارتدوكس معرفي ميكند.
مردوخ با خريدن روزنامههاي ورشكسته و مديريت آنها و استفاده از حربههاي گوناگون توانست پايههاي امپراطوري رسانهاي خود را در استراليا بنيانگذاري كند و پس از چند سال آن را به سمت ماوراي درياها يعني انگليس و سپس آمريكا بكشاند. او حتي در دهه 1990 ميلادي با سفر به ايران درصدد خريد يا ايجاد پايگاهي رسانهاي برآمد كه با ناكامي روبرو شد.
او در ابتدا كار خود را روي روزنامهها و مجلات متمركز كرد ولي پس از اينكه به اهميت و نقش رسانههاي (ديداري - شنيداري ) پي برد، بيدرنگ به اين حوزه قدم گذاشت و امروزه با دارا بودن بيش از 300 رسانه در سراسر جهان، يك امپراطوري رسانهاي را تشكيل داده است.
مردوخ از قدرت رسانهاي خود براي جهتدهي به سياستها و تاثير در افكار عمومي در كشورهاي گوناگون بويژه استراليا، انگليس، آمريكا و ... استفادههاي فراواني كرده است. او با پرداخت كمكهاي نقدي به احزاب مورد نظر، در موفقيت آنان سهم بسزايي داشته اما هميشه منافع (اهداف صهيونيستي) براي او از همه مهمتر بوده است.
مردوخ با بهرهگيري از رسانههاي تحت سلطه خود، نقش زيادي در ترغيب و وارد كردن آمريكا به جنگ با عراق داشت و پس از آغاز جنگ نيز به حمايت سرسختانه خود از اين مسئله ادامه داد و با ناچيز نشان دادن شمار كشتهشدگان آمريكايي و انتشار تصويري آرام و رويايي از عراق، واقعيتهاي اين بحران را پنهان ميكند.
وي با ايجاد امپراطوري رسانهاي در نقاط مختلف دنيا با هدف هدايت سياستها و راهبردهاي كشورها و كنترل افكار عمومي دنيا در جهت اهداف و مقاصد صهيونيستي گام برداشته است.