عضي آدمها امير شب وروزشانند وبرخي اسير ايام خود و تو خود مي داني که هويت آدمها درکشاکش همين اميري واسيري است که شکل مي گيرد وساخته مي شود وانگهي آدمها دير يا زود ، روز واقعه اي در پيش دارند . اين درست که هيچ روزي نيست همانند روز حسين (ع) ، اما روز واقعة حسين (ع) ، نماد روزهاي واقعه درعالم است که مرز ازلي و ابدي خيرو شرّ با آن تعيين مي شود . روز واقعه صدالبته فقط محصول ارادة فرد هم نيست ، زيرا تفضلّي بايد تا درحالي که بدستور عبيدالله بر حسين (ع) راه مي بندي اندکي بعدتوبه کني و "حر" شوي ! شريّت و حرّيت را اگر چه آدمي به اختيار انتخاب مي کند ، بي شک امّا بي مدد حق تعالي ، حرّيتي درکار نخواهد بود تا يارکه را خواهد و ميلش به که باشد !
روز واقعة هرکس امّا به اندازه سعة وجودي آدمها در فهم تحولات عالم است. وتو خود مي داني که تاريخ بشر و تاريخ اسلام وايران پر است از اين روزها وشب هايي که در قامت يک واقعه تبلور يافته اند. آدم و حوّا را که مي داني ! خود ، درآن روز واقعه هبوط کرده اند ! ، ابراهيم وهاجر واسماعيل را که مي شناسي ! و چه سرافراز شدنداز آن واقعه! پسر به پدرمي گفت که براي اقامة امرحق، ببرحنجرم را امّا ببند چشم مرا ! ببر گلويم را امّا ببند پاهاي مرا ! تا دست و پا زدنم تورا از اقامة امر خدا باز ندارد. کجاست اسماعيل! تا ببيند دختران و پسران ناخلف بستند پاي پدر را وکورکردند چشم پدر را تا تيغ کشند وببرند حنجر انقلاب را ! جناب يعقوب نبي امّا با اينکه برادران يوسف کور کرده بودند"سوي" چشمانش را امّا بصيرت چشمش هميشه وا بود. آري ! همگي روز واقعه اي داشتند ! ، طالوت و جالوت ، موسي و بني اسرائيل ،عيسي و حواريون اش هريک نيز روز واقعه اي داشتندکه درتاريخ باآن شناخته مي شوند ، اصلاً، سقوط وصعودشان به آن روز وابسته بود. روز واقعه ! وراستي کيست که نداند پيامبر ما به پهناي تاريخ روز واقعه داشته است و پس از پيامبر (ص) ، علي (ع) و فاطمه (س) پدر ومادر همه وقايع تاريخ اند ومگر مي شود با علي (ع) بود امّا بدون قرار گرفتن درآزمون هاي واقعه ! صفين ، جمل و نهرواني بايد تا علي گويان و سفيانيان معلوم شوند. حتّي اگر"عقيل" باشي و " سوي " چشمانت نيز کور شده باشد ، روزي فرا مي رسد تابا حرارت آهن گداخته توبيخ شوي ! که اي عقيل! تورا چه شده که با علي (ع) چنين مي کني ؟! اگر چه روز واقعه ، نشان وامّاره اي عام است ، امّا علي (ع) شب هاي واقعه نيز داشته است . آنگاه که در شب ليلة المبيت برجاي پيامبر سر با بالين مرگ نهاد و به تيغ هاي برهنة قريش خنديد ! اينجا مي خنديد امّ ا وقتي شب هنگام نان يتيمان که بردوش داشت مي گريست . آري برادر ! تاريخ پر است از روزها و شبهاي واقعه اي که مرز صلاح و فساد وملاک حق وباطل شد واگرچنين است ، انقلاب خميني(ره) نيز بر همين سياق فرزندان خود را آزمون مي کند. قبل از خميني (س) چنين بود پس او درعهد خامنه اي (مدظله العالي) چنين است و بعداز اکنون ، نيز چنان خواهد بود .
آن روز که مصطفاي امام(ره) را کشتند و آن روز که پدر را نفي بلدکردند ، آن روز که به رغم مخالفت برخي اصحاب مجاهد انقلاب ، مردم را به خيابان ها کشاند وکمرشاه را شکست ، و آن روز که جمع شدند و بدو جام زهر نوشاندند و آن روز که قائم مقامش رابراو شوراندند و آن روز که مطهري وبهشتي ، رجايي وباهنر ، دستغيب و مدني و همت و صيادش را کشتند وسرهاي عشاق اش را بر سر سفره هاي افطاري گوش تا گوش بريدند و..... آري ! درتمام آن روزها وشبهاي واقعه که روس و انگليس وفرانسه و آمريکا و همه دولتمردان نانجيب منطقه صف کشيده بودند مقابل او ، خميني امّا ايستاد وبراي يک لحظه نادم و پشيمان نشد و مي گفت اگر خميني (س) يکّه و تنها هم بماند به راه خودکه راه مبارزه با شرک و کفر وبت پرستي جديد است ادامه خواهد داد .مثل خلف صالح اش که گفت اگر تمام دنيا جمع شوند وبخواهند از من باج بگيرند ، خواهم گفت خامنه اي هرگز باج نمي دهد! ...آنهاکه بروبچه هاي جنگ را تنها گذاردند وبجاي جنوب از راه شمال به جبهه مي رفتند ، صاحب منصبان و رجالي که فرزندان وايل وتبارشان ، روز واقعه اي برايشان رقم زدند و آنها را درياري جبهة اهل حق، مستحکم يا سست نمودند ، و ما را مقابل حنجر اسماعيل و چشمان هاجر خجل کردند، آنها که براي دنياي نوه هاشان و خوشامد عروسان شان برخميني (ره) و انقلابش شمشيرکشيدند ، آنها که براي خميني (ره) وانقلابش ، فرزندان شان را خود تا چوبة دار بدرقه کردند ،عالمان و فقيهاني که براي آسايش وعافيت در برابر قتله ها و ظلمه هاي تاريخ ازعصرحجازتا عصر خميني وخامنه اي دَمْ بر نياوردند و از ترس فتوا و شانتاژ بي. بي. سي خواستند آخوند سياسي نباشند و ...آنها همه درکشاکش اسيري واميري روزهاي واقعه شان درجنگ بودند ، روزهاي واقعه که مي گذرد بعضي سربلند وبرخي سربه زير مي شوند! بعضي جزو توابين وبرخي گستاخ تر از قبل شدند واين خاصيت روزهاي واقعه است" الواقعه ما الواقعه! "" وماادرائک ماالواقعه" ! و تو مپندار که شأن تو ومن خارج از اين روزهاست ! زيرا روزهاي واقعه در تقديرهمة آدمهاست ، اگر روز واقعه اي نبود ، مردمان ، چگونه تفاوت مردان جنگي و مردان بزمي وشعار را مي يافتند!. آري ! همه در طلوع وغروب خورشيد روز واقعه ، راستي آزمايي مي شوند واين حادثه و واقعه جزوي از هستي شناسي شيعه است که تا "واقعه ظهور" امتداد خواهد داشت . اگر پذيرفتيم که روزهاي واقعه در هستي شناسي شيعه چنين اند و اين هستي شناسي به معرفت شناسي ما مي انجامد ، پس به يقين روزهاي واقعه در پيش است.
نُه دي با اينکه در تاريخ انقلاب عظمتي وصف ناشدني در مهار فتنه داشته است امّا بايد بپذيريم که فتنه هايي به مراتب پيچيده تر در پيش است! زيرا هرچه به واقعه ظهور نزديک مي شويم، مي بايد که تراز هستي شناسي و معرفت شناسي شيعه کمال يابد. پس نيک بدانيم که فتنه هايي عميق تر از فتنه پارسال در پيش است. فتنه هايي که يک سر در" کلام" دارد و سري ديگر در "عرفان"! سري در "فلسفه" دارد و رگه هايي در "فقه"! آري! بنظر نگارنده فتنه ي آينده در خفي ترين لايه هاي اعتقادي شيعه سامان خواهد يافت! و عجب اکسيري است اين شيعه! سالهاست که با ترور و بمب و غارت و آتش و رخنه در حکومت اش فتنه کردند امّا طَرْفي نبستند، آيا از عرفان و کلام و فلسفه و فقه طَرفي خواهند بست! ما را از چه مي ترسانند؛ شيعه که درياي اين علوم است!"فتنه متراکميه" اي در پيش است امّا ما را چه باک که با "حکمت متعاليه" خواهيم آمد.